12 نتیجه برای رگرسیون
زینب علی پور، سهراب محمودی،
جلد 2، شماره 2 - ( 12-1394 )
چکیده
بهمنظور تعیین دماهای کاردینال و تأثیر دما بر شاخصهای جوانهزنی بذر و رشد گیاهچه گیاه دارویی عدس الملک آزمایشی در قالب طرح کاملاً تصادفی با هشت سطح دمایی (5، 10، 15، 20، 25، 30، 35 و 40 درجه سانتیگراد) و با چهار تکرار در سال 1392 در آزمایشگاه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بیرجند انجام شد. جهت تعیین دماهای کاردینال جوانهزنی از مدل رگرسیون خطی دوتکهای بین سرعت جوانهزنی و دما استفاده شد. نتایج حاصله نشان داد که دمای پایه، بهینه و دمای حداکثر برای جوانهزنی در این گیاه به ترتیب 1-، 5/22 و 2/40 درجه سانتیگراد میباشد. حداکثر سرعت و درصد جوانهزنی بذر عدس الملک، بدون اختلاف آماری معنیدار از محدوده دمایی 20 تا 25 درجه سانتیگراد به دست آمد. همچنین نتایج نشان داد که بیشترین طول و وزن خشک ریشهچه از دمای 20 درجه سانتیگراد، بیشترین طول و وزن خشک ساقهچه از دامنه دمایی 10 تا 20 درجه سانتیگراد و بیشترین بنیه گیاهچه از محدوده دمایی 5 تا 30 درجه سانتیگراد به دست آمد. بیشترین و کمترین یکنواختی جوانهزنی، به ترتیب در دمای 25 و 5 درجه سانتیگراد مشاهده شد
سید مهدی جوادزاده، پرویز رضوانی مقدم، محمد بنایان اول، جواد اصیلی،
جلد 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده
گیاه چای ترش یکی از گیاهان مهم دارویی و صنعتی از خانواده پنیرکیان است که در سطح وسیعی از استان سیستان و بلوچستان کشت میشود. در یک مطالعه آزمایشگاهی، تأثیر درجه حرارتهای مختلف بر جوانهزنی بذرهای گیاه چای ترش مورد بررسی قرار گرفت و درجه حرارتهای کمینه، بهینه و بیشینه جوانهزنی آنها، بهصورت طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار تعیین شد. برای این منظور تیمارهای دمایی 5، 10، 15، 20، 25، 30، 35، 40، 45 و 50 درجه سانتیگراد در نظر گرفته شد. دماهای ویژه جوانهزنی بذر بر اساس سه مدل خطوط متقاطع، مدل پنج پارامتری بتا و مدل چندجملهای درجه دو برآورد شد. صفات مورداندازهگیری عبارت بودند از درصد جوانهزنی، سرعت جوانهزنی و میانگین زمان جوانهزنی که اثر دما بر تمامی صفات مورد اندازهگیری معنیدار بود. نتایج بهدستآمده از تجزیه رگرسیون دادهها نشان داد که بهترین مدل در ارتباط با دمای ویژه این گیاه مدل پنج پارامتری بتا بود و با توجه به نتایج بهدستآمده از این مدل، میتوان گفت که دمای کمینه و بهینه چای ترش به ترتیب 04/4 و 83/29 درجه سانتیگراد است.
غلامحسن رنجبر، حسین غدیری،
جلد 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده
جهت کمیسازی میزان سبز شدن کوشیا (Kochia indica) تحت سطوح مختلف دما، شوری و عمق کاشت، آزمایشی بهصورت کنترلشده در مرکز ملی تحقیقات شوری یزد در سال 1392 انجام شد. تیمارها شامل رژیم دمایی روز/شب: 20/10، 25/15، 30/20، 35/25 و 40/30 درجه سانتیگراد، پنج سطح شوری: 2، 6، 10، 14 و 18 دسیزیمنس بر متر و کاشت بذر در عمق صفر (سطح خاک)، 5، 10 و 15 میلیمتر بود. درصد سبزشدن نهایی، شاخص سرعت سبز شدن و تعداد روز موردنیاز تا سبز شدن 50% از بذرها اندازهگیری شد. نتایج نشان داد که بیشترین و کمترین درصد سبز شدن نهایی به ترتیب در دمای روز/شب 25/15 و 40/30 درجه سانتیگراد به دست آمد. میزان سبز شدن نهایی در شوریهای 6، 10، 14 و 18 دسیزیمنس بر متر به ترتیب 9، 22، 36 و 57% کمتر از تیمار 2 دسیزیمنس بر متر بود. همچنین میزان سبز شدن نهایی در عمقهای کاشت 5، 10 و 15 میلیمتر، به ترتیب 30، 44 و 72% کمتر از تیمار قرار دادن بذر در سطح خاک بود. تجزیه رگرسیونی نشان داد که درصد سبز شدن نهایی بهصورت خطی با افزایش سطوح شوری و عمق کاشت کاهش یافت. در حالی که زمان لازم برای حصول 50% سبز شدن (T50) با افزایش سطوح شوری و عمق کاشت افزایش یافت، بهطوری که بیشترین میزان T50 مربوط به شوری 18 دسیزیمنس بر متر و عمق کاشت 15 میلیمتر بود. افزایش در میزان شوری و عمق کاشت با کاهش معنیدار شاخص سرعت سبز شدن همراه بود. در مجموع با استفاده از یک رابطه رگرسیونی لجستیک، میزان سبز شدن بذر K. indica در هر روز پس از کاشت در ترکیبات مختلف شوری و دما کمی شد تا بتوان دامنه گسترش این گیاه را تحت این شرایط پیشبینی نمود.
فرناز پورعلی، فرشید قادری فر، الیاس سلطانی، محمدهادی پهلوانی،
جلد 5، شماره 2 - ( 12-1397 )
چکیده
چکیده مبسوط
مقدمه: سرعت جوانه زنی یکی از مهمترین شاخصهای جوانهزنی میباشد که در اکثر مطالعات برای مقایسه اثرات تیمارهای مختلف بر جوانه زنی بذرها استفاده میشود. محققان برای محاسبه سرعت جوانه زنی از معکوس زمان تا 50 درصد جوانه زنی (1/D50) استفاده می کنند. یکی از روشهای محاسبه زمان تا 50 درصد حداکثر جوانه زنی (D50)، استفاده از مدلهای رگرسیون غیرخطی از قبیل لجستیک، گامپرتز، ریچارد، ویبول و هیل میباشد. همچنین برای محاسبه این پارامتر از مدلهای تجربی ساده از قبیل مدل ارائه شده توسط فاروق و همکاران و الیس و روبرتز استفاده میشود. حال سوالی که پیش می آید این است که کدامیک از این روشها پیشبینی دقیقی از D50 در اختیار محقق قرار می دهد. هدف از این تحقیق محاسبه D50 با روشهای مختلف در جوانه زنی بذرهای پنبه میباشد.
مواد و روشها: در این آزمایش، بذرهای پنبه در سه دمای 15، 25 و 40 درجه سانتیگراد در سه تکرار قرار گرفتند و بذرهای جوانه زده روزانه چندین بار شمارش شد. برای محاسبه D50 از چندین مدل رگرسیون غیرخطی شامل مدلهای گامپرتز، لجستیک، هیل (چهار پارامتره)، ریچارد و ویبول استفاده شد. همچنین، برای محاسبه سرعت جوانه زنی از مدلهای ارائه شده توسط فاروق و همکاران و الیس و روبرتز استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که کلیه مدلهای رگرسیون غیرخطی برازش مناسبی به دادههای جوانه زنی داشتند، اما مدلهای لجستیک، هیل و ویبول نسبت به سایر مدلها پیشبینی بهتری در برآورد D50 داشتند. همچنین، D50 محاسبه شده توسط مدل فاروق مشابه مقدار برآورد شده توسط مدلهای رگرسیون غیرخطی بود؛ اما مقدار برآورد شده توسط مدل آلیس و روبرتز بیشتر از مقدار برآورد شده از سایر مدلها بود.
نتیجهگیری: به طورکلی، نتایج این تحقیق نشان داد که برای محاسبه D50 می توان از مدلهای رگرسیون غیرخطی استفاده کرد. در این تحقیق مدلهای لجستیک، هیل و ویبول برازش خوبی به داده های درصد جوانه زنی تجمعی بذرهای پنبه در مقابل زمان در دماهای مختلف داشتند. این مدلها دارای ضرایبی می باشند که دارای مفهوم زیستی شامل حداکثر درصد جوانه زنی، زمان تا 50 درصد حداکثر جوانه زنی و زمان تا شروع جوانه زنی میباشند. همچنین، زمانی که محقق تنها به دنبال اندازه گیری D50 باشد و علاوه بر این با نرم افزارهای آماری آشنا نباشد، می تواند از فرمول تجربی ارائه شده در این مقاله استفاده کند.
جنبههای نوآوری:
- محاسبه زمان تا 50 درصد حداکثر جوانه زنی با روشهای مختلف در بذرهای پنبه.
- استفاده از مدلهای رگرسیون غیرخطی در محاسبه زمان تا 50 درصد حداکثر جوانه زنی در بذرهای پنبه.
- معرفی روش مناسب به عنوان روش دقیقتر و بهتر جهت محاسبه زمان تا 50 درصد حداکثر جوانه زنی در بذرهای پنبه.
سپیده نیکومرام، نعیمه بیاتیان، امید انصاری،
جلد 6، شماره 2 - ( 12-1398 )
چکیده
چکیده مبسوط
مقدمه: دما یکی از عوامل اولیه مهم کنترل کننده جوانهزنی میباشد. امروزه شیوه پیشتیمار بذر به عنوان عامل بهبود دهنده جوانهزنی و استقرار تحت تنشهای محیطی معرفی شده است. با استفاده از مدلهای رگرسیون غیرخطی میتوان پاسخ جوانهزنی بذر به دما و پرایمینگ بذر را کمیسازی کرد؛ بنابراین، این تحقیق بهمنظور بررسی اثر دما و پرایمینگ بر جوانهزنی و تعیین دمای کاردینال جوانهزنی (دمای پایه، مطلوب و بیشینه جوانهزنی) بذر کلزا به اجرا درآمد.
مواد و روشها: تیمارهای آزمایشی شامل سطوح مختلف پرایمینگ بذر (بذر بدون پرایمینگ، پرایمینگ با آب، اسید جیبرلیک 50 و 100 میلیگرم در لیتر) و دماهای مختلف (5، 10، 15، 20، 25، 30، 35 و 40 درجه سلسیوس) بود. با استفاده از مدل لجستیک 3 پارامتره، جوانهزنی بذر کلزا به سطوح مختلف دما و پرایمینگ بذر کمیسازی شد و درصد و زمان رسیدن به 50 درصد جوانهزنی بهدست آمد. جهت کمیسازی واکنش سرعت جوانهزنی بذر کلزا به دما از 3 مدل رگرسیون غیرخطی دو تکهای، دندان مانند و بتا استفاده شد. جهت مقایسه مدلها و تعیین مناسبترین مدل از شاخص ریشه میانگین مربعات، ضریب تببین، ضریب تغییرات و خطای استاندارد برای درصد جوانهزنی مشاهده شده در مقابل جوانهزنی واقعی استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که دما و پرایمینگ علاوه بر درصد جوانهزنی بر سرعت جوانهزنی نیز اثر گذار بود. همچنین نتایج نشان داد که با افزایش دما تا دمای مطلوب، درصد و سرعت جوانهزنی افزایش یافت و استفاده از تیمار پرایمینگ بذر، درصد و سرعت جوانهزنی را افزایش داد. در مقایسه 3 مدل استفاده شده با توجه به پارامترهای آماری مناسبترین مدل جهت تخمین دماهای کاردینال کلزا برای تیمار بدون پرایمینگ مدل دوتکهای و برای تیمار پیشانداز شده با اسید جیبرلیک 100 میلیگرم در لیتر و آب مدل دوتکهای و دندان مانند و برای تیمار پیشانداز شده با اسید جیبرلیک 50 میلیگرم در لیتر مدل دندان مانند بود. نتایج نشان داد که دمای پایه برآورد شده با استفاده از مدل دوتکهای برای بذر بدون پرایمینگ، پرایمینگ با آب، پرایمینگ با اسید جیبرلیک 50 و 100 میلیگرم در لیتر بهترتیب 54/3، 57/2، 34/2 و 34/2 درجه سلسیوس و با استفاده از مدل دندان مانند بهترتیب 34/3، 45/2، 21/2 و 83/2 درجه سلسیوس بود. دمای مطلوب با استفاده از مدل دوتکهای بهترتیب 62/24، 23/23، 69/23 و 38/24 درجه سلسیوس و با استفاده از مدل بتا 18/27، 66/27، 87/27 و 11/27 درجه سلسیوس، دمای مطلوب تحتانی و فوقانی با استفاده از مدل دندان مانند، 01/20 و 62/19، 25/16 و 87/19، 81/28 و 38/27 و 58/29 و 31/27 درجه سلسیوس، دمای سقف با استفاده از مدل دو تکهای 07/40، 52/40، 4/40 و 56/40 و با استفاده از مدل دندان مانند 17/40، 35/40، 61/39 و 91/40 درجه سلسیوس برآورد شد.
نتیجهگیری: استفاده از مدلهای رگرسیون غیرخطی (دو تکهای، دندان مانند و بتا) جهت کمیسازی پاسخ جوانهزنی بذر کلزا به سطوح مختلف پرایمینگ بذر و دماهای مختلف دارای نتایج قابل قبولی بود؛ بنابراین با استفاده از خروجی این مدلها در دماهای مختلف میتوان سرعت جوانهزنی را در تیمارهای مختلف پیشبینی نمود.
جنبههای نوآوری:
- اثر دما و پرایمینگ بر جوانهزنی بذر کلزا بررسی شد.
- دامنه دمایی جوانهزنی بذر کلزا تحت شرایط استفاده از تیمار پرایمینگ بذر تغییر مییابد.
اصغر گنجه، علی عبادی، قاسم پرمون، سداابه جهانبخش،
جلد 7، شماره 2 - ( 12-1399 )
چکیده
چکیده مبسوط
مقدمه: تنش کمآبی از عواملی است که بر جوانهزنی بذر اثر میگذارد. این تنش، سرعت جوانهزنی را کاهش میدهد و در تنشهایی با شدت بالا علاوه بر سرعت، درصد جوانهزنی را نیز تحت تأثیر قرار میدهند. پیشتیمار بذر از طریق تغییر دادن فعالیتهای متابولیک پیش از ظهور ریشهچه موجب بهبود جوانهزنی میشود. این مطالعه بهمنظور ارزیابی تأثیر پیشتیمار با اسید سالیسیلیک بر شاخصهای سبز شدن و وزن دانه گندم تحت تنش کمآبی انجام گرفت.
مواد و روشها: این مطالعه بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در گلخانه دانشکده علوم کشاورزی دانشگاه محقق اردبیلی با سه تکرار انجام گرفت. عامل اول شامل غلظتهای مختلف اسید سالیسیلیک (صفر (شاهد)، 1 و 2 میلیمولار) و تنش کمآبی (25، 45، 65 و 85 درصد ظرفیت زراعی) بود.
یافتهها: بر اساس نتایج، شاخصهای سبز شدن (درصد، سرعت و یکنواختی سبز شدن، زمان لازم برای 10، 50 و 90 درصد سبز شدن) در سطح احتمال خطای 1 درصد تحت تأثیر تنش کمآبی قرار گرفتند. اثر اسید سالیسیلیک نیز بر شاخصهای سبز شدن معنیدار شد. اثر متقابل تنش در اسید سالیسیلیک در سطح احتمال خطای 1 درصد بر یکنواختی سبز شدن و در سطح احتمال خطای 5 درصد بر زمان لازم برای 90 درصد سبز شدن تأثیرگذار بود. روند تغییرات ارتفاع بوته و میزان سنبلهدهی نیز در اثر تنش کمآبی کندتر شده بهطوری که هم شیب تغییرات و هم ارتفاع و درصد سنبلهدهی نهایی در اثر تنش کمآبی کاهش (22 و 7 درصدی) یافت. پیشتیمار بذر با اسید سالیسیلیک در غلظت 2 میلیمولار نیز بیشترین تأثیر را بر این دو صفت داشته و موجب کاهش شیب تغییرات آنها (17 و 13 درصد) و افزایش مقدار نهایی آنها (34 و 10 درصد) نیز گردید. وزن خشک بوته در سطح احتمال خطای 5 درصد تحت تأثیر برهمکنش تنش کمآبی و اسید سالیسیلیک قرار گرفتند. ارتفاع نهایی و وزن دانه دانه تحت تأثیر تنش کمآبی و اسید سالیسیلیک قرار گرفت. بالاترین وزن دانه دانه از ظرفیت زراعی 85 و 65 درصد با میانگینهای 79/0 و 75/0 گرم در بوته مشاهده شد که با یکدیگر اختلاف معنیدار نداشتند. بالاترین وزن دانه 72/0 گرم در بوته در اثر کاربرد اسید سالیسیلیک نیز از غلظت 2 میلیمولار بدست آمد که در مقایسه با شاهد 250 درصد افزایش یافت.
نتیجهگیری: به طوری کلی مشاهده شد که تنش کمآبی موجب کاهش شدید در سرعت و درصد سبز شدن گندم شده و رشد گیاه نیز بهشدت در این شرایط کاهش یافته که در نهایت میزان تولید نیز بهشدت کاهش یافت. کاربرد اسید سالیسیلیک بهعنوان پیشتیمار بذر موجب بهبود شاخصهای سبز شدن و رشد و وزن دانه گندم شده بهطوری که در غلظت 2 میلیمولار بالاترین وزن دانه را به خود اختصاص داده و میتواند بهعنوان تیمار بهبود دهنده شناخته شود.
جنبههای نوآوری:
- واکنش مراحل مختلف رشد گیاه گندم به تنش کم آبی با استفاده از رابطههای غیره خطی کمیسازی شد.
- ارتباط سبز شدن و وزن دانه گندم در شرایط تنش کم آبی و پیشتیمار با اسید سالیسیلیک بررسی گردید.
فرشید یوسفی، عبدالرضا سیاهپوش، عبدالمهدی بخشنده، سید امیر موسوی،
جلد 8، شماره 1 - ( 6-1400 )
چکیده
چکیده مبسوط
مقدمه: گیاه دارویی سرخارگل از خانواده آستراسه و بومی آمریکای شمالی است. به دلیل دارا بودن خاصیت تقویت سامانه ایمنی بدن برای درمان انواع عوامل بیماریزا استفاده میشود. مرحله جوانهزنی بذر یکی از مراحل حیاتی و تعیینکننده در چرخه رشدی گونههای گیاهی است که میتواند با استقرار مطلوب گیاهچهها در فرایند تولید نقش مهمی ایفا نماید. بذر سرخارگل جوانهزنی و رشد اولیه آن بسیار کُند و ضعیف است؛ بنابراین استفاده از برخی تنظیم کنندگان رشد گیاهی، مانند هورمون جیبرلین میتواند نقش مؤثری در بهبود جوانهزنی بذر آن داشته باشد. هدف از ای آزمایش بررسی اثر پرایمینگ بذر با هورمون جیبرلین برکیفیت جوانهزنی بذر سرخارگل بود.
مواد و روشها: آزمایش بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در آزمایشگاه تکنولوژی بذر دانشکده کشاورزی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان در سال 1397 اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل غلظتهای مختلف هورمون جیبرلین (صفر، 50، 100، 200، 400 و 800 میلیگرم بر لیتر) بهعنوان عامل اول و عامل دوم مدت زمان پرایم بذرها (12، 24 و 48 ساعت) بودند.
یافتهها: نتایج بدست آمده از بررسیهای آزمایشگاهی نشان داد که برهمکنش جیبرلین در مدت زمان پرایم بر درصد، سرعت و متوسط زمان جوانهزنی، طول ریشهچه و ساقهچه، شاخص قدرت بذر، فعالیت آنزیم پراکسیداز در سطح یک درصد و میزان پروتئین محلول بذر در سطح پنج درصد معنیدار شد. کیفیت جوانهزنی و میزان پروتئین تحت تأثیر تیمار جیبرلین با غلظت 200 میلیگرم بر لیتر به مدت زمان 24 ساعت پرایم افزایش یافت، در حالی که در غلظتهای 400 و 800 میلیگرم بر لیتر، هورمون جیبرلین باعث کاهش کیفیت جوانهزنی و افزایش فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانت شد. نتایج مدلهای رگرسیون گام به گام فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدان و میزان پروتئین با شاخصهای جوانهزنی نشان داد که این صفات به طور معنیداری وارد مدل پیشبینی شدند. مشاهده شد در تمام صفات به جزء سرعت و متوسط زمان جوانهزنی میزان پروتئین وارد معادله پیش بینی شد. بهطور کلی مدلهای رگرسیون گام به گام طول ساقهچه و شاخص قدرت را بهتر از صفات دیگر پیش بینی میکند و بالاترین ضرایب را در این صفات با مقادیر 85/0 و 83/0 نشان داد. همچنین فعالیت آنزیم کاتالاز و پراکسیداز تنها با سرعت و متوسط زمان جوانهزنی دارای همبستگی معنیداری بود، بهطوریکه میزان پروتئین محلول با تمام صفات مورد بررسی به جز سرعت و متوسط زمان جوانهزنی همبستگی مثبت و معنیداری نشان دادند. بالاترین ضرایب همبستگی مربوط به میزان پروتئین از شاخص طولی قدرت، با ضریب همبستگی (856/0 r=) به دست آمد.
نتیجهگیری: بر اساس نتایج بدست آمده از این آزمایش بهترین تیمار اعمالشده از هورمون جیبرلین برای پرایمینگ بذر سرخارگل با غلظت 200 میلیگرم بر لیتر به مدت 24 ساعت پرایم بود. با توجه به نتایج حاصله، پرایمینگ کردن بذر با هورمون جیبرلین در غلظتهای بین 100 تا 200 میلیگرم بر لیتر باعث افزایش کیفیت جوانهزنی میشود.
جنبههای نوآوری:
1- نقش هورمون جیبرلین بر صفات جوانهزنی بذر سرخارگل بررسی شد.
2- تأثیر هورمون جیبرلین بر میزان فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدانت و پروتئینهای محلول در هنگام جوانهزنی بذر بررسی گردید.
حبیب نژاد قره باغی، اسفندیار فاتح، امیر آینه بند،
جلد 8، شماره 1 - ( 6-1400 )
چکیده
چکیده مبسوط
مقدمه: در ایران اکثر تحقیقات در زمینه عمق دفن روی گیاهان زراعی انجام گرفته است و کمتر به بررسی تأثیر این عوامل بر علفهای هرز حاصل از بذر و ریشههای رونده کاتوس (گیاهچه) پرداخته شده است. علفهرز کاتوس یکی از علفهای هرز مشکلساز مزارع نیشکر، باغات به خصوص باغ پسته، اراضی بایر و جادهها میباشد. بر همین اساس این مطالعه با هدف پی بردن به تأثیر سطوح مختلف عمق دفن و تنش غرقاب بر میزان و کیفیت گیاهچههای حاصل از ریشههای رونده آن به اجرا در آمد.
مواد و روشها: دو آزمایش جداگانه روی ریشههای رونده در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار در سالهای 1394-1393 در گلخانه مرکز تحقیقات نیشکر خوزستان انجام گرفت. تیمارهای تنش غرقابی در 7 سطح تنش غرقابی شامل (4، 8، 16، 24، 48، 72 و 96 ساعت) و تیمارهای عمق دفن ریشههای تکثیر شونده در 6 سطح (1، 3، 5، 7، 10 و 15 سانتیمتر) حاصل از ریشههای تکثیر شونده بودند.
یافتهها: با افزایش سطوح تنش غرقاب، کلیه صفات مورد مطالعه به ترتیب شامل طول ریشه، ارتفاع ساقه، زیست توده کل ماده خشک، وزن خشک اندام هوایی و وزن خشک ریشه ریشههای رونده کاتوس در 96 ساعت تنش غرقاب نسبت به شاهد به ترتیب 63، 70، 59، 98 و 74 درصد کاهش یافت. و همچنین در آزمایش دوم ریشههای رونده دفن شده این علفهرز با طول 5 سانتیمتری در عمق 15 سانتیمتری قادر به تولید گیاهچههای جدید نبودند.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای فوق میتوان نتیجه گرفت که برای مدیریت مناسب این علفهرز، نواحی آلوده و بسیار شدید در مزرعه (بخصوصً در مزارع آیش نیشکر زیرا در این زمان فاقد محدویت مبارزه میباشد) باید شناسایی شده و سپس با ادوات شخم به قطعات کوچکتر از 5 سانتیمتر تبدیل و همچنین در صورت امکان با ادوات مناسب دیگر ریشههای رونده را به اعماق بیشتر از 15 سانتیمتر انتقال داده و با مبارزه تلفیقی تنش غرقاب، تنش خشکی و عمق دفن حداقل با فاصله دو نوبت شخم علفهرز را کنترل و از گسترش آن جلوگیری کرد.
جنبههای نوآوری:
1- خصوصیات جوانهزنی علفهرزگیاهچه کاتوس تحت تنش غرقاب و عمق دفن بررسی شد.
2- تأثیر تنش غرقاب و عمق دفن بر مدیریت و کنترل علف هرز آزمون گردید.
3- شناسایی دقیق زیستشناسی علفهای هرز و رفتار جوانهزنی بذر آن، باعث اجرای برنامه صحیح و بهینهای جهت کنترل میشود.
مجید عظیم مجسنی، فرشید قادری فر، مهناز خلفی، حمید رضا صادقی پور، مرضیه قزل،
جلد 9، شماره 1 - ( 6-1401 )
چکیده
چکیده مبسوط
مقدمه: امروزه مطالعات گستردهای در زمینه اثر تیمارهای مختلف بر جوانهزنی بذرها در گیاهان زراعی، باغی و غیره انجام میشود. روشهای مختلفی برای محاسبه پارامترهای مربوط به جوانهزنی ارایه گردیده است که استفاده از رگرسیون غیرخطی متداولتر است. هر چند که در سالهای اخیر مدلهای مختلفی برای این روش معرفی گردیده است اما ایرادات اساسی در ساختار و نتایج آن باعث شده تا محققین به دنبال روشهایی با دقت و صحت بالاتر باشند. هدف از این پژوهش معرفی مدل زمان تا رویداد و مقایسه کارایی آن در شرایط و آزمایش های مختلف با مدل رگرسیون غیرخطی میباشد.
مواد و روشها: در این پژوهش از مشاهدات مربوط به 4 آزمایش اثر سیانید پتاسیم بر جوانهزنی بذرهای گردو، اثر تنش شوری بر جوانهزنی بذرهای گندم، اثر تنش خشکی بر جوانهزنی بذرهای ذرت و اثر دما بر جوانهزنی بذرهای پنبه استفاده گردید. روشهای رگرسیون غیرخطی و زمان تا رویداد بر پایه مدل گامپرتز به مشاهدات برازش داده شد و به کمک روش مونتکارلو نتایج این دو مدل مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: بر پایه شاخصهای ضریب تعیین و میانگین مربعات خطا هر دو روش برازش مناسبی به مشاهدات داشتند. هر چند که پارامترهای جوانهزنی بذرها در هر دو مدل تقریبا برابر براورد شد اما انحراف معیار پارامترها در رگرسیون غیرخطی به مراتب کمتر از مشابه آنها در روش زمان تا رویداد بود، به جز در مواردی که بذرهای جوانهنزده در انتهای بازه زمانی آزمایش وجود نداشت که در این حالت نتایج کاملا یکسان بود. روش مونتکارلو نتایج حاصل از مدل زمان تا رویداد را مورد تایید قرار داد و کمبراوردی روش رگرسیون غیرخطی را در براورد انحراف معیار پارامترها آشکار کرد.
نتیجهگیری: به طور کلی، نتایج این تحقیق نشان داد که مدل زمان تا رویداد میتواند به عنوان یک مدل مناسب در مطالعات مربوط به جوانهزنی بذرها در شرایط و تیمارهای مختلف به کار گرفته شود. این مدل نه تنها براوردهای دقیقی برای پارامترهای مربوط به جوانهزنی ارایه میدهد بلکه انحراف معیار پارامترها که نقش تعیین کنندهای در استنباط آماری در مورد پارامترها دارد را با دقت بالا براورد میکند. وجود بسته drc در نرم افزار R باعث شده که امکان برازش مدلهای مختلف زمان تا رویداد پارامتری فراهم گردد.
جنبههای نوآوری:
- استفاده از مدل زمان تا رویداد پارامتری در براورد پارامترهای جوانهزنی بذرها
- مقایسه روش زمان تا رویداد و رگرسیون غیرخطی در آزمایشهای مختلف جوانهزنی بذرها
- استفاده از روش مونتکارلو برای بررسی صحت نتایج روشهای به کار رفته
آسیه سیاهمرگویی، فرشید قادری فر، جاوید قرخلو، عاطفه اکبری گلوردی، مریم گرگانی،
جلد 9، شماره 1 - ( 6-1401 )
چکیده
چکیده مبسوط
مقدمه: گزارشها حاکی از تهاجم دو گونه نیلوفرپیچ و کنجدشیطانی به مزارع تحت کشت محصولات تابستانه از جمله سویا در استان گلستان است. با توجه به اهمیت اطلاع از دماهای ویژه جوانهزنی در مدلهای پیش بینی حضور علفهای هرز و به تبع آن طراحی راهبردهای مدیریتی صحیح بروی این گیاهان، در این آزمایش به مطالعه رفتار جوانهزنی و مقایسه دماهای ویژه جوانهزنی دو گونه نیلوفرپیچ (Ipomoea hederaceae) و کنجدشیطانی (Cleome viscosa) در دو شرایط دمای ثابت و متناوب پرداخته شده است.
مواد و روشها: بهمنظور بررسی اثر دماهای ثابت و متناوب بر تغییرات درصد و سرعت جوانهزنی و برآورد دماهای ویژه جوانهزنی نیلوفرپیچ و کنجدشیطانی، آزمایشهای جداگانهای بهصورت طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار در آزمایشگاه بذر دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان انجام گرفت. تیمارهای دمایی مورد بررسی روی بذرهای نیلوفرپیچ شامل دماهای ثابت 10، 15، 17، 20، 25، 30، 35 و 40 درجه سلسیوس و دماهای متناوب 5/12: 5/7، 10:15، 20: 5/12، 15:25: 20:30، 5/37: 25، 5/42: 30 و 35:45 درجه سلسیوس بودند. روی بذرهای کنجدشیطانی نیز دماهای ثابت 15، 20، 23، 25، 28، 30، 35، 40، 45 و 50 درجه سلسیوس و دماهای متناوب 15:20، 20:25، 20:30، 25:30، 25:35، 30:40، 30:45، 30:50 و 40:50 درجه سلسیوس اعمال گردید.
یافتهها: نتایج نشان داد که جوانهزنی بذر نیلوفرپیچ تحتتأثیر مثبت دماهای متناوب قرار گرفت و از 78 درصد در شرایط دماهای ثابت به 94 درصد در شرایط دمای متناوب رسیده است؛ اما در مورد حداکثر درصد جوانهزنی کنجدشیطانی در شرایط دمای متناوب (79 درصد در تیمار دمایی 20:30 سلسیوس) تفاوت قابل توجهی با دمای ثابت (84 درصد در دمای 30 درجه سلسیوس) نداشت. مقایسه دماهای پایه جوانهزنی این علفهرز در شرایط دمای ثابت و متناوب نشان داد که دمای پایه جوانهزنی نیلوفرپیچ در شرایط دمای متناوب (09/10 درجه سلسیوس) اندکی کمتر از دمای ثابت (20/11 درجه سلسیوس) بود؛ اما در مورد کنجد شیطانی، دمای پایه جوانهزنی این علفهرز در شرایط دمای متناوب (57/17 درجه سلسیوس) بیشتر از دمای ثابت (43/15 درجه سلسیوس) بود.
نتیجهگیری: مهمترین عامل در بروز چنین پاسخهای متفاوتی به دماهای ثابت و متناوب در نیلوفرپیچ و کنجدشیطانی، سازگاری آنها با شرایط محیطی و در نتیجه بقای آنها در محیطهای پرتخریب کشاورزی است. این دو علفهرز گرمادوست بوده و بذرهای آنها در فصل پاییز وارد بانک بذر خاک میشود. وجود خفتگی (صرفه نظر از نوع آن) در بذرهای این دو گیاه از جوانهزنی بذرهای آنها در فصل زمستان جلوگیری میکند؛ و تجربه دماهای متناوب در این زمان، بذرها را آماده جوانهزنی در فصل بهار میکند. دمای پایه نیلوفر پیچ در شرایط دمای ثابت و متناوب تفاوت چندانی نداشت؛ اما دمای پایه کنجدشیطانی در شرایط دماهای متناوب بیشتر از دمای ثابت بود.
جنبههای نوآوری:
1- واکنش درصد جوانهزنی نیلوفر پیچ و کنجد شیطانی در شرایط دماهای ثابت و متناوب بررسی شد.
2- دماهای ویژه جوانه زنی این دو علف هرز در شرایط دمای ثابت و متناوب مقایسه شد.
فاطمه قربان نژاد، محسن زواره، فرزاد شریف زاده،
جلد 10، شماره 1 - ( 6-1402 )
چکیده
چکیده مبسوط
مقدمه: کتان (Linum usitatissimum L.) گیاهی چند منظوره است که برای دانه، روغن و الیاف آن کشت میشود. در شرایط رطوبتی مناسب، دما به عنوان یک عامل محیطی موثر میتواند بر جوانهزنی و سبز شدن این گیاه اثر بگذارد. از این رو، شناخت دماهای کاردینال آن میتواند به کشاورزان در پیشبینی موفقیتآمیز جوانهزنی، سبز شدن و حتی عملکرد بذر و به پژوهشگران در ایجاد ژنوتیپهای متحمل به دماهای بالا کمک کند. لذا، پژوهش حاضر با هدف تعیین محدوده دمایی جوانهزنی و دماهای کاردینال جوانهزنی بذر دو ژنوتیپ دانهای کتان طراحی و اجرا شد.
مواد و روشها: به منظور کمیسازی واکنش جوانهزنی دو ژنوتیپ کتان دانه روغنی (رقم گلچین و لاین 286) به نه دما (3، 5، 10، 15، 20، 25، 30، 35 و 40 درجه سلسیوس)، آزمایشی به صورت کرتهای یک بار خرد شده در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار انجام شد. در این زمایش، از سه مدل رگرسیونی غیرخطی (بتا، دو تکهای و دندان مانند) برای برازش دادهها استفاده شد و با استفاده از شاخص اطلاعات آکائیک (AIC)، شاخص اطلاعات آکائیک اصلاح شده (AICc) و ∆i مدل برتر گزینش شد.
یافتهها: یافتههای این آزمایش در مورد لاین 286 نشان داد که مدل بتا با داشتن شاخص اطلاعات آکائیک (96/3-AIC=) و شاخص آکائیک تصحیح شده (61/89-AICc= ) کمتر و 0= ∆i از توانایی بالاتری در تخمین دماهای کاردینال برخوردار است. لذا، با استفاده از این مدل، دمای پایه، بهینه، بیشنه و تعداد ساعت زیستی لاین 286 به ترتیب 18/7، 22/24، 16/40 درجه سلسیوس و 25/19 ساعت تخمین زده شد. در رقم گلچین، مدل بتا با داشتن شاخص اطلاعات آکائیک (89/3-AIC=) و شاخص آکائیک تصحیح شده (083/89- AICc=) کمتر، برازش بهتری نسبت به دو مدل دیگر داشت. با این حال، با در نظر گرفتن ∆i که در مدلهای بتا، دو تکه و دندان مانند به ترتیب برابر 0، 61/1 و 49/4 بود، مشاهده شد که دو مدل بتا و دوتکه در تخمین دماهای کاردینال رقم گلچین از دقت یکسانی برخوردارند. این یافتهها نشان داد که دامنه دمای مناسب برای جوانهزنی رقم گلچین 85/23-8/3 درجه سلسیوس است. در این رقم محدوده ساعت زیستی تا 50 درصد جوانهزنی از 42/16 تا 77/19 ساعت متغیر بود.
نتیجهگیری: در کل، با توجه به یافتههای این آزمایش میتوان از مدل بتا برای پیش بینی زمان تا جوانهزنی لاین 286 و از هر یک از دو مدل، مدل بتا و دوتکهای برای پیشبینی زمان تا جوانهزنی رقم گلچین در شرایط مطلوب رطوبتی بستر جوانهزنی استفاده کرد.
جنبههای نوآوری
- مدلهای مناسبی برای پیش بینی خوب درصد جوانهزنی بذر دو ژنوتیپ کتان دانهای (رقم گلچین و لاین 286) در پاسخ به دما معرفی شد.
- دماهای کاردینال دو ژنوتیپ بذر کتان دانهای (رقم گلچین و لاین 286) تعیین شد.
محبوبه شهبازی، جعفر اصغری، بهنام کامکار، ادریس تقوای سلیمی،
جلد 10، شماره 2 - ( 1-1403 )
چکیده
چکیده مبوسط
مقدمه: جوانه زنی از مهمترین مراحل نمو یک گیاه و تعیینکنندهی موفقیت ظهور یک علفهرز در یک بوم نظام زراعی میباشد، زیرا اولین مرحلهای است که در آن علفهرز به رقابت جهت تصاحب یک آشیانه ی اکولوژیک می پردازد. عوامل محیطی مختلف از جمله دما و رطوبت، جوانه زنی بذرهای علفهرز را تحت تأثیر قرار میدهند. روشهای مدلسازی، قابلیت پیشبینی جوانهزنی، ظهور گیاهچه و استقرار گونههای علف هرز را دارند. توانایی پیش بینی جوانه زنی علفهایهرز در پاسخ به شرایط محیطی جهت توسعه ی برنامه های کنترل محور بسیار موثر است. پژوهش حاضر با هدف تعیین دمای ویژه جوانهزنی و همچنین ارزیابی بهترین مدل جهت کمی سازی واکنش سرعت جوانه زنی بذر علفهرز آمبروزیا تحت شرایط تنش رطوبتی مختلف طراحی و اجرا شد.
مواد و روشها: آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار انجام شد. عوامل مورد بررسی شامل دما با هشت سطح (5، 10، 15، 20، 25، 30، 35 و 40 درجه سلسیوس) و پتانسیل رطوبتی با شش سطح (صفر، 3/0-، 6/0-، 9/0-، 2/1-و 5/1- مگاپاسکال) بودند. برای کمّی سازی واکنش سرعت جوانه زنی بذر آمبروزیا به دما از سه مدل رگرسیون غیرخطی دندان مانند، بتا و دو تکه ای استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد تأثیر دما، پتانسیل رطوبتی و برهمکنش آنها بر حداکثر جوانه زنی، سرعت جوانه زنی و زمان لازم برای رسیدن به 10، 50 و 90 درصد جوانه زنی معنی دار بود. همچنین نتایج نشان داد که با افزایش دما از 10 تا 25 درجه سلسیوس، درصد و سرعت جوانه زنی افزایش یافت و با منفی تر شدن پتانسیل رطوبتی، درصد و سرعت جوانه زنی کاهش یافت. در مقایسه سه مدل استفاده شده با توجه به پارامترهای جذر میانگین مربعات، ضریب تبیین، ضریب تغییرات و ضرایب a و b مناسبترین مدل جهت تخمین دماهای ویژه جوانهزنی آمبرزویا مدل بتا بود. دمای پایه، دمای مطلوب و سقف با استفاده از مدل بتا بهترتیب 88/3، 25 و 40 درجه سلسیوس بود.
نتیجه گیری: استفاده از مدل بتا جهت کمّیسازی پاسخ جوانه زنی بذر آمبروزیا به سطوح مختلف پتانسیل رطوبتی در دماهای مختلف دارای نتایج قابل قبولی بود؛ بنابراین با استفاده از خروجی این مدل در دماهای مختلف می توان سرعت جوانه زنی را در پتانسیل های مختلف رطوبتی پیش بینی نمود.
جنبههای نوآوری:
1- دماهای ویژه جوانهزنی و تأثیر پتانسیل رطوبتی بر علفهرز آمبروزیا بررسی شد.
2- مدلهای مختلف برای کمّی سازی واکنش سرعت جوانهزنی به دما و پتانسیلهای مختلف رطوبتی برآورد شد.