جستجو در مقالات منتشر شده



فرهاد قاسمی آقباش، گشین اله ویسی، وحید حسینی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده

در بوم‌سازه‌های جنگلی، تجزیه لاشبرگ مهم‌ترین راه ورود عناصر غذایی به خاک است و قابلیت در دسترس بودن عناصر غذایی خاک به میزان زیادی ناشی از پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل است. این تحقیق با هدف ارزیابی پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل‌های زاگرس شمالی با استفاده از روش کیسه لاشبرگ به مدت 180 روز در جنگل هواره خول واقع در شهرستان بانه انجام گرفت. در این مطالعه کیسه لاشبرگ‌ها در فواصل زمانی 30، 60، 120 و 180 روز جمع‌آوری شده و اندازه‌گیری نرخ تجزیه و ترکیبات شیمیایی لاشبرگ‌ها نظیر نیتروژن، کربن، فسفر، پتاسیم و کلسیم انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین نرخ تجزیه با کیفیت اولیه لاشبرگ‌ها و همچنین نسبت‌های کیفی C:N و C:P همبستگی معنی‌داری وجود نداشت. با توجه به درجه‌بندی کیفی لاشبرگ‌ها بر اساس مقدار نیتروژن در تحقیق حاضر مقدار میانگین نیتروژن وی‌ول 37/1 درصد به دست آمد؛ بنابراین می‌توان گونه بلوط وی‌ول را در گروه متوسط قرار داده و جزو گونه‌های اصلاح‌کننده خاک به‌حساب آورد. در لاشبرگ مورد مطالعه فسفر و نیتروژن عملکرد مشابهی داشته به‌طوری که غلظت آن‌ها در طول زمان افزایش یافته بود (به ترتیب 27/7 و 38/30 میلی‌گرم بر گرم) اما عناصر کلسیم، پتاسیم و منیزیم نیز معمولاً با کاهش در غلظت مواجه شده بودند. غلظت عناصر غذایی لاشبرگ بلوط وی‌ول در منطقه مورد مطالعه نیز به‌صورت Ca>N>P>K> Mg بود.در بوم‌سازه‌های جنگلی، تجزیه لاشبرگ مهم‌ترین راه ورود عناصر غذایی به خاک است و قابلیت در دسترس بودن عناصر غذایی خاک به میزان زیادی ناشی از پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل است. این تحقیق با هدف ارزیابی پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل‌های زاگرس شمالی با استفاده از روش کیسه لاشبرگ به مدت 180 روز در جنگل هواره خول واقع در شهرستان بانه انجام گرفت. در این مطالعه کیسه لاشبرگ‌ها در فواصل زمانی 30، 60، 120 و 180 روز جمع‌آوری شده و اندازه‌گیری نرخ تجزیه و ترکیبات شیمیایی لاشبرگ‌ها نظیر نیتروژن، کربن، فسفر، پتاسیم و کلسیم انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین نرخ تجزیه با کیفیت اولیه لاشبرگ‌ها و همچنین نسبت‌های کیفی C:N و C:P همبستگی معنی‌داری وجود نداشت. با توجه به درجه‌بندی کیفی لاشبرگ‌ها بر اساس مقدار نیتروژن در تحقیق حاضر مقدار میانگین نیتروژن وی‌ول 37/1 درصد به دست آمد؛ بنابراین می‌توان گونه بلوط وی‌ول را در گروه متوسط قرار داده و جزو گونه‌های اصلاح‌کننده خاک به‌حساب آورد. در لاشبرگ مورد مطالعه فسفر و نیتروژن عملکرد مشابهی داشته به‌طوری که غلظت آن‌ها در طول زمان افزایش یافته بود (به ترتیب 27/7 و 38/30 میلی‌گرم بر گرم) اما عناصر کلسیم، پتاسیم و منیزیم نیز معمولاً با کاهش در غلظت مواجه شده بودند. غلظت عناصر غذایی لاشبرگ بلوط وی‌ول در منطقه مورد مطالعه نیز به‌صورت Ca>N>P>K> Mg بود.در بوم‌سازه‌های جنگلی، تجزیه لاشبرگ مهم‌ترین راه ورود عناصر غذایی به خاک است و قابلیت در دسترس بودن عناصر غذایی خاک به میزان زیادی ناشی از پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل است. این تحقیق با هدف ارزیابی پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل‌های زاگرس شمالی با استفاده از روش کیسه لاشبرگ به مدت 180 روز در جنگل هواره خول واقع در شهرستان بانه انجام گرفت. در این مطالعه کیسه لاشبرگ‌ها در فواصل زمانی 30، 60، 120 و 180 روز جمع‌آوری شده و اندازه‌گیری نرخ تجزیه و ترکیبات شیمیایی لاشبرگ‌ها نظیر نیتروژن، کربن، فسفر، پتاسیم و کلسیم انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین نرخ تجزیه با کیفیت اولیه لاشبرگ‌ها و همچنین نسبت‌های کیفی C:N و C:P همبستگی معنی‌داری وجود نداشت. با توجه به درجه‌بندی کیفی لاشبرگ‌ها بر اساس مقدار نیتروژن در تحقیق حاضر مقدار میانگین نیتروژن وی‌ول 37/1 درصد به دست آمد؛ بنابراین می‌توان گونه بلوط وی‌ول را در گروه متوسط قرار داده و جزو گونه‌های اصلاح‌کننده خاک به‌حساب آورد. در لاشبرگ مورد مطالعه فسفر و نیتروژن عملکرد مشابهی داشته به‌طوری که غلظت آن‌ها در طول زمان افزایش یافته بود (به ترتیب 27/7 و 38/30 میلی‌گرم بر گرم) اما عناصر کلسیم، پتاسیم و منیزیم نیز معمولاً با کاهش در غلظت مواجه شده بودند. غلظت عناصر غذایی لاشبرگ بلوط وی‌ول در منطقه مورد مطالعه نیز به‌صورت Ca>N>P>K> Mg بود.


اصغر مصلح آرانی، محمد حسین ملاخلیلی، بهمن کیانی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده

به‌منظور بررسی عوامل مؤثر در میزان آلودگی درختچه‌های بادام‌کوهی به سوسک چوب‌خوار در جنگل‌های بنه-بادام در منطقه حفاظت‌شده باغ شادی یزد، تعداد 80 قطعه نمونه 1000 مترمربعی به‌صورت تصادفی-سیستماتیک تعبیه شد و متغیرهایی شامل قطر برابر سینه، قطر متوسط تاج درختان، فرم درختان، نوع گونه‌های همراه، درصد خشکیدگی تاج، درصد آلودگی درختان بادام‌کوهی به سوسک چوب‌خوار به همراه موقعیت مکانی قطعات نمونه اندازه‌گیری و ثبت شد. نتایج نشان داد که آلودگی درختان بادام‌کوهی به سوسک چوب‌خوار همبستگی مثبت با خشکیدگی درختان بادام و حضور گیاه نیمه‌انگل موخور و همبستگی منفی با تعداد جست این درختان دارد. آلودگی درختان بادام‌کوهی به سوسک چوب‌خوار همچنین همبستگی مثبت و معنی‌داری با تراکم کل درختان بادام‌کوهی، تراکم و تاج پوشش کل گونه‌های همراه، تعداد درختان بادام‌کوهی خشک‌شده و همبستگی منفی و معنی‌دار با درصد شیب قطعه نمونه دارد؛ بنابراین نتیجه‌گیری شد که این آفت رویشگاه‌های متراکم‌تر، با تاج پوشش بیشتر، شیب کمتر و درختانی با تعداد جست کمتر را برای لانه‌سازی انتخاب می‌کند. به نظر می‌رسد جوان‌سازی توده‌ها و حذف درختان آفت‌زده و ضعیف بتواند به کنترل آفت سوسک چوب‌خوار در این منطقه کمک کند.


مسعود نجابت، محمدرضا نگهدارصابر،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده

سابقه و هدف: آشنایی با شرایط خاکی رویشگاه‌های پسته وحشی (بنه) امری لازم برای توسعه آن و بهبود پوشش گیاهی جنگلی زاگرس است. پژوهش حاضر به‌منظور بررسی ویژگی‌های خاکشناسی گسترش گاه‌های طبیعی بنه در استان فارس به انجام رسید. مواد و روش‌ها: مبنای انتخاب مکان‌های تحقیق بر اساس روش شبکه‌بندی بود. پس از تهیه نقشه پراکنش بنه در استان فارس، شبکه آماربرداری به ابعاد 20×20 کیلومتر به آن اضافه شد. در محل رئوس شبکه مطالعات میدانی و نمونه‌گیری برای بررسی‌های آزمایشگاهی صورت پذیرفت. یافته‌ها: این رویشگاه‌ها بیشتر در اراضی کوهستانی و تپه‌ماهوری پرشیب با بیرون‌زدگی سنگی، سنگ و قلوه‌سنگ زیاد و عمق خاک کم همراه با فرسایش آبی متوسط تا شدید قرار داشتند. بررسی 11 ویژگی اصلی فیزیکی و شیمیایی خاک‌های نمونه‌گیری‌شده نشان داد که عمق کم خاک و بافت سبک اکثر خاک‌های نمونه‌گیری‌شده، مهم‌ترین عامل محدودکننده رشد است. امکان ذخیره رطوبت (حاصل از باران) در این اراضی کم است که گذر از دوره‌های خشک‌سالی یا فواصل زمانی زیاد خشکی (حاصل از پراکنش نامطلوب باران) را مشکل می‌سازد. تجزیه و تحلیل‌های آماری بر اساس روش‌های تحلیل مؤلفه‌های اصلی (PCA) و تحلیل خوشه‌ای (CA) نشان می‌دهد که تغییرات ویژگی‌های خاک حتی تا حدود 40% افتراق در برخی از خصوصیات اندازه‌گیری شده، محدودیت ویژه‌ای برای حضور بنه در عرصه ایجاد نمی‌کند. از نظر اکولوژیک Pistacia atlantica یک گیاه مشخصاً خشکی‌پسند است. مقاومت مطلوب این گونه (زنده‌مانی) در دامنه وسیعی از شرایط خاکی، مطلوبیت آن برای احیاء جنگل‌های زاگرس را نشان می‌دهد.نتیجه‌گیری: مدیریت اراضی (برنامه‌ریزی کاربری اراضی) و چرا، به همراه عملیات آبخیزداری با حفاظت از خاک موجود، می‌تواند با بهبود شرایط محیطی رویشگاه‌های بنه، بانی حفظ و نگهداری جنگل‌های زاگرس باشد.
 

فرهاد قاسمی آقباش، سارا فلاحی،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده

سابقه و هدف: فعالیت‌­های چند دهه اخیر مقابله با تخریب جنگل‌­ها تا حدودی گویای این واقعیت است که در اغلب طرح­‌های به اجرا درآمده به وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم محلی کمتر توجه شده است. در حوزه وسیع و گسترده تخریب جنگل­‌ها، جامعه روستایی نقش زیادی دارد به همین دلیل این تحقیق با هدف بررسی عوامل مؤثر بر تخریب جنگل­‌ها با تأکید بر منطقه جنگلی اولاد قباد صورت پذیرفت. مواد و روش­‌ها: تحقیق حاضر به‌صورت میدانی و با استفاده از پرسشنامه انجام گرفت. جامعه آماری مورد مطالعه در این تحقیق 398 خانوار از روستاییان حاشیه جنگل سامان عرفی اولادقباد است که بر اساس فرمول کوکران تعداد 150 نفر به‌عنوان نمونه آماری از بین روستاییان به روش نمونه­‌گیری تصادفی انتخاب شدند. علاوه بر این تعداد 40 پرسشنامه نیز بین کارشناسان منابع طبیعی استان لرستان به‌عنوان جامعه کارشناسان جهت نظرسنجی توزیع و تکمیل شد. روایی و پایایی پرسشنامه‌­ها به ترتیب از طریق پیش آزمون و آلفای کرونباخ (پرسشنامه مردم محلی: 83/0 و کارشناسان: 705/0) مورد تأیید قرار گرفت. یافته­‌ها: نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که از دیدگاه کارشناسان و مردم محلی، عوامل انسانی (نظیر کمبود زمین­ه‌ای زراعی، تبدیل جنگل به اراضی کشاورزی توسط جنگل نشینان و حاشیه‌نشینان، فقر اقتصادی و پایین بودن درآمد، بالا بودن نرخ بیکاری در منطقه) نسبت به عوامل طبیعی (نظیر خشک‌سالی و آتش­سوزی) در تخریب جنگل‌­های منطقه مؤثرتر بوده­اند و در اولویت بالاتری قرار دارند. اولویت­بندی عوامل انسانی و طبیعی مؤثر بر تخریب جنگل­‌های منطقه نشان داد که از دید مردم محلی، کمبود زمین­ه‌ای زراعی (میانگین رتبه 58/7) و از نظر کارشناسان نیز تبدیل جنگل به اراضی کشاورزی توسط جنگل نشینان و حاشیه‌نشینان (میانگین رتبه 25/11) حائز رتبه­‌های اول بودند. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که بین میزان درآمد و عوامل مؤثر بر تخریب ارتباط معکوس معنی­داری (P<0.001) وجود دارد. نتیجه‌­گیری: در کل نتایج تحقیق نشان داد که عوامل انسانی در تخریب جنگل‌­های منطقه اولادقباد کوهدشت تأثیر معنی­داری دارند و نقش آن‌ها در تخریب جنگل‌­های منطقه بیشتر از عوامل طبیعی است.
 
احمد حسینی، سید محسن حسینی،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده

سابقه و هدف: شناخت الگوی مکانی گونه­‌های درختی در زندگی اجتماعی­شان می­تواند استفاده‌­های زیادی از جنبه­‌های اکولوژی و جنگل­‌شناسی کاربردی به‌منظور مدیریت بهینه آن‌ها داشته باشد. به‌منظور بررسی الگوی مکانی گونه‌­های درختی بلوط ایرانی و بنه در ارتباط با فرم توده و عوامل توپوگرافی، منطقه جنگلی مانشت در شمال استان ایلام انتخاب شد.

مواد و روش‌ها: در این تحقیق، تعداد 75 قطعه‌ ­نمونه مستطیلی شکل 2000 مترمربعی به­ طور منظم تصادفی در سطح منطقه جنگلی منطقه مورد مطالعه پیاده شد. در داخل قطعه‌ نمونه‌ها تعداد پایه‌های درختی به تفکیک گونه و مشخصات رویشگاهی اندازه­‌گیری و ثبت گردید. شاخص‌­های پراکنش استفاده شده برای بررسی الگوی پراکنش شامل موریسیتا، استاندارد موریسیتا، گرین، لوید و نسبت واریانس به میانگین بود. محاسبه شاخص‌­های کمی بر اساس فرمول­‌های محاسباتی مربوطه در نرم ­افزار Ecological methodology انجام گرفت. همچنین کارایی شاخص‌های کمی از نظر دقت مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. آنالیز آماری داده­‌ها به کمک نرم‌افزار SPSS انجام شد یافته­ ها: نتایج نشان داد که در گونه بلوط مقادیر شاخص‌­های پراکنش عمومی، موریسیتا و لوید و در گونه بنه شاخص‌­های موریسیتا، گرین و لوید در فرم دانه و شاخه ­زاد بیشتر از فرم شاخه و دانه ­زاد بود. در هر دو گونه­ بلوط ایرانی و بنه مقادیر تمام شاخص­‌های مورد مطالعه ضمن نشان دادن الگوی کپه‌­ای، با افزایش ارتفاع از سطح دریا افزایش یافت و بیشترین مقدار شاخص‌­ها در طبقه ارتفاعی 2300-2100 متر از سطح دریا بود. در مورد گونه بلوط مقادیر شاخص‌­های پراکنش مورد مطالعه با افزایش شیب دامنه افزایش داشته و بیشترین مقدار آن‌ها در طبقه شیب بیش از 60 درصد وجود داشت. همچنین در گونه بنه بیشترین مقدار شاخص‌­ها در طبقه شیب 60-30 درصد بود و الگوی مکانی در طبقات شیب 30-0 و 60-30 درصد به ­صورت کپه­‌ای و در طبقه شیب تند به ­صورت یکنواخت بود. در گونه بلوط مقادیر تمام شاخص‌­های پراکنش و در گونه بنه مقدار شاخص‌­های موریسیتا و لوید در جهت جنوبی بیشترین بود. نتایج بررسی دقت شاخص‌­ها نشان داد که برای گونه بلوط شاخص‌­های موریسیتا و استاندارد موریسیتا و برای گونه بنه شاخص‌­های گرین و استاندارد موریسیتا بیشترین دقت را داشتند. نتیجه­ گیری: نتیجه­‌گیری شد که مقادیر شاخص­‌های کمی پراکنش (به­ ویژه شاخص‌­های دقیق­تر) تحت تأثیر عوامل محیطی تغییر کرده و می­توان از چگونگی تغییرات مقادیر آن‌ها در مطالعات دینامیکی جنگل­ و تفسیر تغییرات پیش آمده در جنگل­‌ها سود جست.


مرتضی روکی، مسعود طبری کوچکسرایی، سید احسان ساداتی،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده

سابقه و هدف: سرو شیراز (Cupressus sempervirens L. var. fastigiata) گون‌ه­ای همیشه­ سبز و بومی کشور است که به ­دلیل ارزش‌­های متنوع به ­ویژه استفاده در پارک‌­ها و فضای سبز شهری، مورد توجه فراوانِ اغلب مناطق اقلیمی کشور از جمله استان­‌های زاگرس می‌­باشد. نظر به ضعیف بودن خاک و محدودیت منابع آب، مشکل تولید نهال آن در برخی از این مناطق مشهود است. این تحقیق برای نخستین بار با تلقیح ریزوباکتر Pseudomonus fluorescens  به بستر خاک، مقاومت و تغییرات صفات رویشی نهال آن به تنش کم­آبی را دنبال می­‌کند.
مواد و روش­ ها: آزمایش به‌صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با دو تیمار ریزوباکتر (تلقیح و عدم تلقیح) و سطوح مختلف آبیاری (3، 6، 9 و 12 روزه) در سه تکرار چهارتایی طراحی شد. پس از 150 روز ویژگی‌­های رویشی نهال­‌ها اندازه‌گیری شد. یافته­ ها: با افزایش دوره آبیاری (تنش­کم­آبی)، زنده‌مانی، رویش طولی، زی­توده اندام هوایی و زی­توده کل به‌صورت معنی‌­داری کاهش یافتند. به‌طوری‌که که تمام نهال‌­ها در سطح آبیاری 12 روزه از بین رفتند و زنده‌­مانی نهال در دوره آبیاری 9 روزه به 83/49 درصد کاهش پیدا کرد. قطر یقه، طول ریشه، حجم ریشه و نسبت زی­توده ریشه به اندام هوایی با افزایش دوره آبیاری تغییری نکرد. این در حالی است که در نهال­‌های تلقیح یافته با ریزوباکتر، درصد زنده‌­مانی، رویش ارتفاعی، زی‌توده اندام هوایی، زی­توده ریشه، زی­توده کل و شاخص کیفیت نهال نسبت به نهال­‌های تلقیح نشده بیشتر بود.نتیجه­ گیری: نهال­‌های سرو تلقیح شده با ریزوباکتر سودوموناس قادر به تحمل تنش­های کمبود آب و افزایش عملکرد رویشی در شرایط خشکی هستند، اما در شرایط بهینه، تلقیح باکتری تأثیر مثبتی بر درصد زنده‌­مانی نهال ندارد.

 
سمیه همایونفر، رقیه ذوالفقاری، پیام فیاض،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده

مقدمه: گونه‌هایی که در محدوده جغرافیایی وسیعی پراکنش دارند، دارای رنج وسیعی به مقاومت به سرما می‌­باشند. درختان مناطق معتدل باید در مقابل دماهای یخبندان به‌ ویژه سرمای زودرس و زمستان سازگاری نشان دهند. یکی از راهکارهای مقاومت به سرما از طریق کاهش طول روز و دما در طی فرآیند سازگاری انجام می­‌گیرد. از طرفی پرونانس یک گونه می‌تواند یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در مقاومت به سرما باشد. لذا در این پژوهش تأثیر تنش سرما بر تغییرات فیزیولوژیکی سه پرونانس‌ بنه در زاگرس جنوبی بررسی گردید تا مقاوم‌ترین پرونانس معرفی گردد. مواد و روش‌ها: بذور سه پرونانس واقع در مارگون، نورآباد و یاسوج از زاگرس جنوبی جمع‌آوری شدند و در داخل گلدان کاشته شدند. پس از سبز شدن نهال‌ها، آن‌ها در معرض دو مرحله فرآیند سازگاری به مدت 4 هفته قرار گرفتند که این کار با شبیه‌سازی دمای روز و شب و طول دوره نوری در طی ماه‌های شهریور تا آبان ماه یاسوج انجام شد. سپس شاخص‌­های عملکرد فتوسیستم و محتوای کلروفیل برگ اندازه‌ گیری شد. پس از هر مرحله سازگاری، اندام برگ و ساقه نهال‌ها در سه تیمار دمایی ˚C4 (کنترل)، ˚C20- به مدت یک ساعت و ˚C20- به مدت دو ساعت قرار گرفتند. سپس محتوای نسبی آب و نرخ نشت الکترولیت برگ و ساقه اندازه‌گیری شد. پژوهش حاضر به‌ صورت آزمایش فاکتوریل با سه فاکتور پرونانس (3 سطح)، تیمار دمایی (3 سطح) و سازگاری (2 سطح) در قالب طرح کاملاً تصادفی اجرا شد. نتایج: نتایج نشان داد که با کاهش دما نرخ نشت الکترولیت افزایش یافت که این افزایش در پرونانس نورآباد بیشترین مقدار بود. همچنین کاهش محتوای نسبی آب ساقه در سازگاری دوم پرونانس یاسوج و مارگون مشاهده شد. محتوای کلروفیل، ماکزیمم عملکرد فتوسیستم II و سرعت انتقال الکترون در پرونانس نورآباد کمتر از دو پرونانس دیگر بود. همچنین در طی سازگاری به سرما نیز کلیه مؤلفه‌های فلورسانس کلروفیل به‌جز سرعت انتقال الکترون کاهش معنی‌­دار یافتند. نتیجه‌گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که اندازه ­گیری نرخ نشت الکترولیت و عملکرد فتوسیستم می­تواند در شناسایی پرونانس­‌های مقاوم به سرما مؤثر باشد. نهال‌های پرونانس نورآباد حساس­ترین و مارگون مقاوم­ترین بودند که می­تواند به دلیل ارتفاع بالاتر و اقلیم سردتر پرونانس مارگون ­باشد.
 

فاطمه باباذکری، مهدی نوری پور، زینب شریفی،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده

سابقه و هدف: جنگل و مرتع، مهم‌ترین ثروت‌های طبیعی یک کشور هستند. افزون بر این، دارای جایگاه ویژه‌ای در اکوسیستم کره زمین هستند؛ به‌ طوری که در حفاظت از خاک و همچنین اعتدال آب و هوا نقش اساسی ایفا می‌کنند. با این وجود، آسیب‌های جدی و گاه جبران‌ناپذیری چه توسط عوامل طبیعی و چه توسط خود انسان بر آن‌ها وارد شده است. یکی از مناطقی که طی سال‌های گذشته، تخریب مراتع و جنگل‌ها در آن به‌ وضوح قابل مشاهده بوده است، بخش مرکزی شهرستان دنا بوده است. لذا هدف از انجام این پژوهش، شناسایی و تجزیه و تحلیل عوامل مؤثر بر تخریب مراتع و جنگل‌ها در بخش مرکزی شهرستان دنا بود. مواد و روش‌ها: در این پژوهش از روش‌های کمی و کیفی در دو مرحله با استفاده از تکنیک مصاحبه و پرسشنامه استفاده شد. جامعه‌ی پژوهش در مرحله اول روستاییان و کارشناسان جهاد کشاورزی و همچنین اداره کل منابع طبیعی استان کهگیلویه و بویراحمد و شهرستان دنا بود. جامعه پژوهش در مرحله دوم شامل کارکنان هیئت علمی دانشگاه بوده که بومی و با منطقه آشنا بودند. در هر دو مرحله از روش گلوله برفی برای نمونه‌گیری استفاده شد. یافته‌ها: در مرحله‌ی اول، عوامل مؤثر بر تخریب مراتع و جنگل‌ها مشخص شد. این عوامل شامل عوامل سازمانی (نظارتی، حمایتی و اداری)، عوامل زیربنایی، فرهنگی- اجتماعی، قانونی، اقتصادی و طبیعی است و پس از آن، در مرحله دوم، از پاسخ‌ دهندگان خواسته شد تا عوامل مذکور را بر اساس اصول روش AHP رتبه‌ بندی نمایند. نتایج رتبه‌ بندی نشان داد که نبود مدیریت قرق در میان عوامل نظارتی، حمایت کم دولت از بخش منابع طبیعی در میان عوامل حمایتی، فساد اداری در میان عوامل اداری، جاده‌سازی در میان عوامل زیربنایی، فرهنگ‌‌سازی ضعیف در میان عوامل فرهنگی- اجتماعی، نبود اقدامات قانونی مناسب و به هنگام در مواجهه با تصرفات غیرقانونی در میان عوامل قانونی، وجود فقر در بین روستانشینان در میان عوامل اقتصادی و خشک‌سالی در میان عوامل طبیعی مهم‌تر بودند.
نتیجه‌گیری: در نهایت، از جمله پیشنهادهایی که به‌منظور جلوگیری از تخریب جنگل‌ها و مراتع ارائه می‌شود آن است که به‌ منظور مدیریت بهتر مراتع و جنگل‌ها از افراد بومی در اموری مانند قرقبانی و بخش‌های حفاظتی مربوط به منابع طبیعی استفاده شود. همچنین ضروری به نظر می‌ر‌سد که ساخت و سازهای در دست انجام از جمله جاده‌سازی، تأسیس نیروگاه‌های برق و غیره، از روی مطالعه‌ی دقیق از طریق جلسه‌ای با حضور مهندسان راه، مهندسین عمران و مهندسان توسعه‌ی روستایی صورت گیرد.

مهندس احمد فدایی ده چشمه، دکتر علی سلطانی، دکتر مژگان عباسی،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

سابقه و هدف: هدف از اجرای این تحقیق بررسی اثر تیمارهای مختلف تراکم کشت و نوبت برش بر محصولدهی صنوبر‌کاری‌های سپیدار تاج بسته (کبوده) (Populus alba L.)  در منطقه شرق روستای ده‌چشمه از توابع شهرستان فارسان بود.

مواد و رو­ش­ها: منطقه‌ی با مساحت حدود 5 هکتارتقسیم‌شده به 12 کرت کمابیش با وسعت یکسان و مسطح تقسیم شد. کرتها به دو دسته کرتهای با درختان جوان (6 تا 7 سال) و کرتهای با درختان مسن (15تا 18 سال) به طور مجزا  و در کنار هم تقسیم شدند. این کرتها بسته به اینکه درختانشان تاکنون برش نخورده بودند (برش صفر) و یا در مرتبه برش اول و دوم بودند (برش‌های یک و دو) و آیا در کرتهای کم تراکم یا متراکم روییده‌اند تقسیم‌بندی شدند. با پلات اندازی، خصوصیات درختان و تعداد جست‌هایشان اندازه‌گیری شدند. عرض دوایر سالیانه درختان افتاده از هر پلات نیز به روش عکس‌برداری اندازه‌گیری شد.

یافته­ها: آنالیز واریانس در قالب طرح اسپیلت پلات با درنظر گرفتن سن درختان به عنوان بلوک نشان داد که  درختان روییده در کرت‌های با برش شماره یک به طور معنی‌داری قطربرابر سینه، ارتفاع و تاج‌پوشش و حجم سرپای بیشتری نسبت به درختان بدون برش و یا دوبار برش خورده داشتند. بیشترین تعداد جست متعلق به درختان دوبار برش خورده و بیشترین نسبت ارتفاع تاج به ارتفاع درخت متعلق به درختان دوبار برش خورده و بدون برش بودند. همچنین نتایج نشان دادند که درختان سپیدار روییده در کرت‌های با تراکم کم به طورمعنی‌داری اندازه‌ها و حجم بیشتری نسبت به درختان روییده در کرتهای متراکم داشتند. آنالیز منحنی‌های افزایش متوسط سالیانه (MAI)  و افزایش سالیانه جاری (CAI) و محل برخورد این دو منحنی به عنوان سن بهره‌برداری بیولوژیک نشان داد که براساس عامل تراکم کشت، درختان کشت شده در کرتهای غیرمتراکم (تیمار برتر) سن دوره بهره‌برداری زیستی 1/12 سال؛ و براساس عامل شماره برش، درختان قرار گرفته در نوبت برش اول (تیمار برتر) سن دوره بهره‌برداری زیستی 0/13 سال را داشته‌اند.

نتیجه­گیری: به طورکلی نتیجه‌گیری میشود که درختان سپیدار در قطب کشت صنوبر استان چهارمحال و بختیاری در تراکم‌های کمتر 100 اصله در آر و با یک بار برش برای ۵/۱۲ سال کشت و نگهداری شوند.


آقای محمود کریمی، دکتر علی سلطانی،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

سابقه و هدف : پروژه های جنگلکاری در سال های اخیر ، اهمیت زیست محیطی و اقتصادی و اجتماعی فزاینده ای یافته اند و به عنوان شاخص کمی ‌توسعه ، از مهمترین فعالیت های مطرح در سطح بین المللی می باشند. از آنجا که تشکیل یک جنگل طبیعی در مناطق خشک و نیمه‌خشک یک فرایند طولانی ‌مدت و پیچیده می‌باشد، لذا احیاء دوباره یک جنگل تخریب شده در این مناطق کاری مشکل و نیازمند جنگلکاری‌است. از آنجا که شرایط دشوار و طبیعت سخت، سبب کاهش جنگلها شده است، لذا این تحقیق قصد دارد تا ضمن ارائه تصویری از وضعیت موجود طرح های جنگلکاری با گونه بادامک (Amygdalus scoparia Spach.)  در چهار منطقه ی بازفت مرکزی، وضعیت کمی و کیفی جنگلکاری را در این مناطق را با هم مقایسه نماید و سطح زنده‌مانی و سازگاری گونه‌های درختی و درختچه‌ای کشت شده در منطقه بازفت مرکزی دره‌های اطراف رودخانه بازفت را محک زند.
مواد و روش ها: در این تحقیق مراکز قطعات نمونه 4 آری (20 ×20 متر) به روش کاملا تصادفی در مناطق پیاده شدند، در مجموع ۱۵۳ پلات وجود داشت و در هر قطعه نمونه مشخصه‌های کمی نظیر متوسط مساحت تاج نهال ها، متوسط ارتفاع و مشخصه‌های کیفی نظیر شادابی و از همه مهمتر زنده‌مانی برآورد شد. از برآوردگر Kaplan-Meier استفاده شد تا برآوردی از تابع پراکنش بقا (Survival Distribution Function) ، متوسط نرخ بقا و ریسک خشک شدن در هر منطقه مورد جنگلکاری به دست آید. آزمونهای یکسانی تابع بقا مرتبط با این برآوردگر نیز برای اطمینان از تفکیک احتمالی مناطق بادامک‌کاری شده انجام شد. تجزیه واریانس با نظرگرفتن عوامل طبقه‌بندی شده منطقه (در چهار طبقه)، زمان کشت (در چهار طبقه: ١٣٨٥، ٨٦، ٨٧ و ٨٩)، جبهه (در چهار طبقه: چهار جهت اصلی)، شیب (در ۲ طبقه: بیش از 25 درصد و کمتر از آن)، ارتفاع از سطح دریا و تراکم نهال اولیه انجام شد. مقادیر میانگین توسط آزمون Tukey مقایسه شدند.
یافته ها: نتایج مقایسه نرخ بقا نشان داد که در یک فاصله مکانی اندک، تفاوت بالایی در جنگلکاری‌های با یک گونه درختی مشاهده می‌شود. بیشترین نرخ بقا پس از یک دهه 88/0 و کمترین آنها 64/0 بود. دو  آزمون یکسانی تابع بقا Log-rank و Wilcoxon نشان دادند که بین مناطق جنگلکاری ‌شده با گونه بادامک تفاوت معنی‌داری وجود دارد. مدل ریسک نسبی کاکس Cox Proportional Hazards Model با استفاده از آماره Wald و استفاده از عوامل توپوگرافی (شیب، جبهه و ارتفاع از سطح دریا) به عنوان کوواریانس نشان داد که بالاترین نسبت ریسک کشت بادامک در جبهه‌های غربی و شمالی و سپس مناطق با شیب کم بدست آمد.
نتیجه گیری: بین مناطق جنگلکاری شده با گونه بادامک تفاوت معنی داری وجود داشت. بر اساس متوسط مساحت تاج، ارتفاع و شادابی درختان، دامنه‌های جنوبی کاملا مناسب کشت بادامک و دامنه‌های غربی و شمالی نامناسب بودند. بقیه عوامل توپوگرافی که احتمالا بر موفقیت بادامک‌کاری در بازفت اثرگذار بودند (شیب و ارتفاع از سطح دریا) اثر معنی‌دار چندانی بر نتیجه نهایی جنگلکاریهای بادامک نداشتند.


فاطمه نظر پور، مصطفی مرادی، رضا بصیری، حمید طالشی،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

سابقه و هدف: لازمه­ی حفاظت و احیا جنگل­ها، داشتن شناخت و آگاهی از خصوصیات رویشگاهی و نیازهای رویشگاهی گونه­های مختلف جنگلی می­باشد. بنابراین تعیین خصوصیات خاکی از عوامل مهم و ضروری در تعیین نیازهای رویشگاهی گونه­های مختلف می­باشد. این تحقیق با هدف درک بهتر نیازهای رویشگاهی گونه شن در استان چهار محال و بختیاری و همچنین تعیین مهمترین خصوصیات فیزیکیوشیمیایی خاک موثر بر پراکنش این گونه انجام شده است.
مواد و روش­ها: جهت انجام این تحقیق چهار منطقه شامل گزستان (ارتفاع از سطح دریا 1792 متر)، صمصامی (ارتفاع از سطح دریا 2210 متر)، کوهرنگ (ارتفاع از سطح دریا 2215 متر) و اردل (ارتفاع از سطح دریا 1531 متر) در استان چهارمحال و بختیاری انتخاب شدند در این مناطق نمونه­های خاک از عمق 30-0 سانتیمتری در زیر سایه­انداز درختان برداشت شدند. خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک شامل ازت، پتاسیم قابل جذب، ماده آلی خاک، اسیدیته، هدایت الکتیریکی و بافت خاک تعیین  گردید. همچنین ویژگی­های رویشی (قطر، ارتفاع، قطر تاج) نیز اندازه­گیری شد. ویژگی­های شیمیایی و فیزیکی خاک در مناطق مورد مطالعه با استفاده از آزمون تجزیه واریانس یک طرفه مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین با استفاده از آزمون CCA (تحلیل تطبیقی متعارف) مهمترین خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک موثر در پراکنش گونه شن مشخص شد.
یافته­ها: نتایج نشان داد که  بلندترین و کوتاه­ترین درختان با میانگین 26/2 و 57/1 متر به ترتیب در منطقه کوهرنگ و گزستان مشاهده شدند. دارند. همچنین منطقه صمصامی بر خلاف دیگر مناطق مورد مطالعه دارای درختان چند پایه بود. مقایسه خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در مناطق مورد بررسی مشخص کرد که میانگین هدایت الکتریکی، ازت و ماده آلی در مناطق مورد بررسی یکسان بوده و تفاوت معنی­داری را نشان ندادند. همچنین اسیدیته خاک در مناطق مورد مطالعه حدود خنثی بود و تفاوت معنی­داری را نشان نداد. اما منطقه کوهرنگ و گزستان به صورت مشترک دارای بیشترین مقدار پتاسیم قابل جذب بودند که تفاوت معنی­داری با دیگر مناطق مورد مطالعه داشت. در حالیکه کمترین مقدار پتاسیم قابل جذب در منطقه صمصمامی مشاهده شد. در بین خصوصیات فیزیکی خاک، بیشترین و کمترین مقدار سیلت به ترتیب در منطقه گزستان و کوهرنگ مشاهده شد. همچنین کمترین مقدار درصد شن نیز در منطقه گزستان مشاهده شد. آنالیز CCA مشخص کرد که مهمترین عوامل موثر در پراکنش گونه شن در استان چهارمحال و بختیاری به ترتیب شامل ماده آلی، ازت، پتاسیم، هدایت الکتریکی، رس، جهت جغرافیایی و شیب می­باشد.
نتیجه­گیری: به طور کلی می­توان اینگونه بیان کرد که شن گونه­ای است که در خاکهای با مواد غذایی و ماده آلی بالا پراکنش دارد. همچنین این گونه اسیدیته خنثی و نزدیک به خنثی را ترجیح می­دهد. به طور کلی می­توان این گونه بیان کرد که خصوصیات فیزیک و شیمایی خاک نقش مهمی در پراکنش این گونه دارند و با اطلاع از این خصوصیات می­تواند مناطق مستعد جنگل­کاری با این گونه را به منظور افزایش غنای جنگلهای زاگرس پیشنهاد داد.
 


علی حسین بهرامیان، دکتر محمدرضا میرزایی قره لر، دکتر علیرضا صالحی،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

سابقه و هدف: یکی از صدمات وارده به منابع طبیعی تغییرکاربری اراضی می‌باشد. این مساله در تمامی مناطق ایران با شدت و ضعف وجود دارد و گاهی اوقات با عناوین مختلفی چون زمین‌خواری، کوه‌خواری و... از آن یاد می‌شود. طبق قانون ملی شدن جنگل‌ها و مراتع کشور، این زمین‌ها جزو اموال دولتی و عمومی است، که گاهی توسط افراد حقیقی یا حقوقی اعم از دولتی و یا خصوصی مورد تصرف قرارگرفته است. در این تحقیق، هدف پایش تغییرات کاربری اراضی با توجه به دو کاربری اراضی احیا و غیراحیا مستند به قانون دوم حمایت از منابع طبیعی، در محدوده بخش پادنا سمیرم در سال‌های اخیر و امکان اصلاح نقشه‌های اجرای قانون بر اساس این تغییرات می‌باشد.

مواد و روش‌ها: این تحقیق در مساحتی حدود 3/54674 هکتار در منطقه پادنا علیا در جنوب غربی استان اصفهان انجام یافت. بررسی زمانی تغییرات در یک دوره 58 ساله از بین سال‌های 1334 تا 1392، با استفاده از عکس‌های هوایی با مقیاس 1:20000، 1:40000 و سامانه گوگل ارث و در محیط GIS و اتوکد انجام گرفت. در این راستا سه نقشه کاربری اراضی مربوط به زمان فعلی و نقشه اراضی حداقل مربوط به 15 و 51 سال گذشته در مقیاس 1:25000 تهیه گردید. از طرف دیگر نقشه‌های مربوط به اجرای قانون که در آن اراضی احیا و غیراحیا مشخص شده‌اند، نیز از اداره منابع طبیعی منطقه تهیه گردید. نقشه کاربری اراضی اجرای قانون که بر اساس نقشه‌های 1:50000 سال 1352 سازمان نقشه‌برداری کشور ترسیم شده‌اند، مبنای تفکیک اراضی ملی و مستثنیات در اجرای قوانین منابع طبیعی و آبخیزداری محسوب می‌گردند.

یافته‌ها: نتایج حاصله نشان داد که حدود 7/12 درصد از اراضی غیراحیا (مرتعی) بخش پادنا مورد تغییر کاربری قرار گرفته است. بیشترین میزان تغییر کاربری اراضی به ترتیب در دو بازه زمانی 1348-1334 و 1392-1377 بوده است. مساحت کل اراضی احیا در سال 1334 به میزان 2095 هکتار (8/3 درصد نسبت به کل مساحت منطقه) بوده است. این مساحت به ترتیب در سال‌های 1346، 1378 و 1392 به 7/6390، 5/6595 و 4/8776 (7/11، 1/12 و 0/16 بر حسب درصد) افزایش یافته است.

نتیجه‌گیری: مساحت مناطق احیا در نقشه‌های اعمال قانون کنونی (2/6259 هکتار) به ترتیب با نقشه‌های 1:50000 سازمان نقشه‌برداری سال 1352 (8/3358 هکتار) و نقشه‌های به‌دست آمده از عکس‌های هوایی 1334 در این تحقیق (1/2059 هکتار) اختلاف زیادی را نشان دادند. بنابراین تهیه نقشه‌های کاربری اراضی دقیق در این منطقه مورد نیاز است.


اقای یاسم خانمحمدیان، اقای وحید میرزایی زاده،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

مقدمه: رویشگاه زاگرس به عنوان یکی از منابع مهم بیولوژیک کشور دارای اهمیت ویژه ای از نظر وسعت،گونه های گیاهی و جانوری، ذخایر ژنتیکی، مراتع زیر آشکوب و ... می باشد.منطقه مورد مطالعه بخشی از اکوسیستم جنگلی زاگرس میانی است که به لحاظ ویژگیهای ساختاری و رویشی از تنوع گیاهی بالایی برخوردار می باشد. هدف از این تحقیق دستیابی به رابطه بین تنوع گونه های گیاهی با عوامل ادافیکی و نیز شناسایی فلور غالب منطقه است.
یافته ها: نتایج عملیات جنگل گردشی در سطح 1700 هکتار از جنگل های منطقه نشان داد که در مجموع تعداد 79 گونه ی علفی متعلق به 66 جنس و 32 خانواده و تعداد 5 گونه درختی و 6 گونه درختچه ای در منطقه مورد مطالعه شناسایی شد که نتایج حاکی از آن است که در بین گونه های علفی به ترتیب گونه های علف بام Bromus Tectorum (L)) با 69 درصد حضور، زرد خار (Picnomon Cass) با 62 درصد حضور، سوزن چوپان درخشان (Geranium Lucidum) با 58 درصد حضور، جو پیاز دار (Hordeum  Bulbosum) با 51 درصد حضور و یونجه هلالی (Medicago  Radiata) با 49 درصد بیشترین حضور را در منطقه داشته اند و از بین گونه های چوبی بلوط غرب با نام علمی Qurecus Brantii Linddi بالاترین حضور و درصد پوشش را به خود اختصاص می دهد. شاخص تنوع شانون- وینرو غنای  گونه های گیاهی با ماده آلی و نیتروژن همبستگی مثبت داشت بطوریکه با افزایش این عناصر تنوع شانون – وینرو غنا  افزایش پیدا  کرد. مواد آلی خاک نقش بسیار مهمی در رشد گیاهان و پراکنش آنها دارد. براساس  نتایج این تحقیق همچنین زادآوری دانه زاد بلوط و گیلاس وحشی با نیتروژن و پتاسیم همبستگی مثبت را نشان داد . نیتروژن و پتاسیم از مهمترین عناصر غذایی در خاک می باشند که نقش بسیار مهمی در رشد گیاهان دارند.
نتیجه گیری کلی: با توجه به بررسی های صورت گرفته از میان گونه های گیاهی مختلف که در این بخش قرار گرفته، گونه های واجد ارزشهای خوراکی، صنعتی و حفاظتی می باشند لذا حفاظت از این عرصه های موجود و تلاش در جهت احیاء و توسعه آنها از ضروریات امروزی است. اجرای مدیریت واحد حاکم بر آن شاهد بالا رفتن غنا و تنوع پوشش گیاهی منطقه و متعاقباً جلوگیری از وقوع هر گونه سیل تخریب زا در منطقه هستیم این منطقه زمینه های لازم جهت اجرای پژوهشهای متنوع اکولوژیکی را دارا می باشد بنابراین آنچه به عنوان یک عامل بازدارنده از نابودی جنگل ، پوشش گیاهی ، خاک و ... می تواند نقش موثری داشته باشد برنامه های پیشنهادی در طرح جامع مدیریت و طرح های تجدید نظر است که هر چند سال یکبار باید با توجه به شرایط منطقه به روز گردد بنابراین برنامه های پیشنهادی از جمله مدیریت بهتر دامداران منطقه و تقویت سطح حفاظتی منطقه پیش شرط لازم برای تحقیق ها و برنامه های آموزشی ، پژوهشی و تفریحی خواهد بود.
جنبه‌های نوآوری:
1-بررسی تنوع زیستی در جنگل های شمال ایلام
2-تعیین ارتباط تنوع زیستی گیاهی با شرایط ادافیکی در جنگل های شمال ایلام


مریم آفریدونی، مهدی نوری پور،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

زمینه و هدف: بهره­برداری ‌پایدار از‌ منابع‌طبیعی ‌نقش ‌مهمی ‌در ‌تامین‌ معیشت ‌جوامع‌ روستایی و عشایری‌ دارد.‌ امروزه‌ بهره‌‌‌برداری­های‌‌‌ بی‌رویه‌ از‌ مراتع موجب ‌شده ‌است ‌که ‌سیاست‌گذاران‌ دستورالعمل­هایی‌ را‌ در‌ جهت‌ مدیریت‌ پایدار آن‌ها‌ اتخاذ کنند. از جمله عوامل تاثیرگذار در تخریب مراتع، عدم تعادل بین میزان دام مجاز در هر هکتار و ظرفیت چرای مرتع با توجه به توان تولید مرتع می­باشد. هرچند طرح­­ تعادل دام و مرتع زیادی در نقاط مختلف کشور انجام شده است اما اینکه آیا این طرح­ها واقعا اثرات قابل قبولی داشته یا اهداف مورد نظر را محقق کرده­اند، چندان مورد مطالعه قرار نگرفته است. لذا هدف کلی پژوهش حاضر شناسایی و تبیین اثرات طرح تعادل دام و مرتع از دیدگاه بهره‌برداران مراتع بخش مرکزی شهرستان کهگیلویه است.
مواد و روش­ها: پژوهش حاضر به روش آمیخته انجام شد. در بخش کیفی نمونه­گیری براساس اصول تحقیق کیفی تا دستیابی به اشباع داده­ها که معیار آن تکراری شدن اطلاعات دریافتی است ادامه یافت سپس از طریق تحلیل محتوای به کدگزاری داده­ها اقدام شد. از داده­های به دست آمده از بخش کیفی، پرسشنامه­ای یک بخشی ساختارمند تهیه گردید و روایی صوری این پرسشنامه از طریق متخصصان موضوعی مورد تأیید قرار گرفت و بین نمونه مورد مطالعه توزیع شد همچنین تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از نرم­افزار  SPSSv21  به منظور دسته­بندی مفاهیم به دست آمده از مرحله اول انجام گرفت.
یافته­ها: یافته­ها نشان داد که از نظر پاسخگویان، اجرای طرح مذکور اثرات متعددی داشته است که تحلیل داده­های جمع آوری شده به روش تحلیل محتوا و کدگزاری باز مشخص نمود این اثرات جمعا 63 مورد را شامل می­شوند. در ادامه، برای دسته­بندی اثرات و برای کاهش تعداد متغیرهای شناخته شده و تشکیل ساختار جدیدی برای آن­ها (براساس همبستگی بین متغیرها) از روش تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شده است. یافته­های به دست آمده از تحلیل عاملی نشان داد تنها 39 شاخص بر روی هفت دسته استخراج شده و در مجموع 243/56 درصد از واریانس متغیرهای مورد استفاده در تحلیل عاملی را تبیین نمودند و در میان دسته­ها بیشترین اثر مربوط به عامل آموزشی­- روانشناختی می­باشد که این عامل 437/14 درصد از واریانس کل را تبیین می­کند.
محدودیت پژوهش: عواملی از قبیل اسکان نداشتن روستاییان در زمان آماربرداری، در حال کوچ بودن بعضی از بهره‌برداران و صعب­العبور بودن بعضی مناطق از محدودیت­های تحقیق بود.


نیلوفر عباسی، رضا بصیری، مصطفی مرادی،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

سابقه و هدف: بوم‌شناسی‌گیاهی، مطالعه علمی اثرات متقابل گیاهان با عوامل محیطی است که توزیع و وفور گیاهان را مشخص می‌کند. فقط در چارچوب اکولوژی است که می‌توان تغییرات پوشش‌گیاهی و توزیع‌گونه‌ها را به طرز صحیحی درک کرد و این موضوع نکته‌ای اساسی را مطرح می‌کند که پوشش‌گیاهی همواره به عنوان بخش جداناپذیر اکوسیستم است. تنوع‌گونه‌ای هر رویش‌گاهی، تضمینی برای پایداری و سلامت محیط‌زیست طبیعی منطقه می‌باشد به این ترتیب با ارزیابی گونه‌های مختلف گیاهی و مناطق گسترش آنها می‌توان گام عمده‌ای برای حفاظت از تنوع‌گونه‌ای برداشت. از برازش مدل‌های توزیع فراونی یا مدل‌های پارامتریک برای بررسی وضعیت تنوع پوشش‌گیاهی و ارزیابی تنوع‌گونه‌ای استفاده می‌شود. از این بین، چهار مدل مهم که توسط بوم‌شناسان تبیین شده است، عبارتند از: مدل هندسی (Geometric series)، مدل لوگ نرمال (Lognormal series)، مدل لگاریتمی (Logarithmic series) و مدل عصای‌شکسته (Broken- Stick series) که برای تطابق با مدل توزیع فراوانی گونه‌های مورد برررسی، صورت می‌پذیرند. ارزیابی مدل‌های پارامتریک در جنگل‌های رودخانه‌ای که یکی از متنوع‌ترین و پیچیده‌ترین جوامع‌گیاهی در دنیا به حساب می‌آیند بعدی جدید را به روش‌های اکولوژیکی تنوع افزوده است. بنابراین در این مطالعه تنوع‌گونه‌ای در جنگل‌های رودخانه‌ای مارون در شهرستان بهبهان با استفاده از، مدل‌های توزیع فراوانی اندازه‌گیری شد.

مواد و روش‌ها: در این تجقیق از روش ترانسکت که به فواصل 100 متر قرار داشتند برای آماربرداری منطقه مورد مطالعه استفاده شد. به این ترتیب در 79 پلات درصد پوشش‌درختی، تعداد پایه و گونه اندازه‌گیری و محاسبه شد. پلات‌های نمونه‌برداری‌شده با روش تحلیل TWINSPAN، براساس گونه‌های شاخص پده (Populus euphratica Oliv) و گز (Tamarix arceuthoides Bunge) به ترتیب به دو گروه اکولوژیک 56 و 23 قطعه نمونه‌ای تقسیم‌شدند. انطباق مدل‌های پارامتریک شامل مدل هندسی، لوگ نرمال، مدل لگاریتمی و عصای‌شکسته برای هر دو گروه با داده‌های وفور گونه‌ها و از طریق آزمون کای اسکویر بررسی شد.

یافته‌ها: نتایج حاصل از آزمون کای اسکویر نشان داد که در دو گروه اکولوژیک پده و گز اختلاف معنی‌داری بین فراوانی افراد مشاهده شده برای هر گونه با فراوانی افراد مورد انتظار وجود دارد و در واقع انطباق مدل‌ها رد شدند. همچنین بین منحنی توزیع داده‌های مشاهداتی و منحنی توزیع لوگ نرمال اختلاف معنی‌داری وجود نداشت.

نتیجهگیری: مدل لوگنرمال بهترین برازش توزیع فراوانی برای هر دو گروه اکولوژیکی مورد مطالعه نشان داد که بیانگر جوامع ناهمگن با ثبات و دارای گونههای با فراوانی متوسط می‌‎باشد.


امیر مدبری،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

 سابقه و هدف: وجود اطلاعات پایه در مورد روش­های مختلف اندازه­گیری گیاهان می­تواند به پژوهشگران در تصمیم­گیری برای اندازه­گیری و ارزیابی پوشش گیاهی کمک کند.
مواد و روش­ها: در این مطالعه از پنج روش فاصله­ای (نزدیک­ترین فرد، نزدیک­ترین همسایه، دومین نزدیک­ترین همسایه، نقطه مشترک و مربع با نقطه­ی مرکزی) برای برآورد تراکم و تاج­پوشش گیاهان در جنگل­های بلوط مانشت و قلارنگ استان ایلام در شبکه­های آماربرداری (100×100، 150×150، 100×200 و 200×200) متر استفاده شد و سپس از نظر شاخص صحت مورد مقایسه قرار گرفتند.
یافته­ها: نتایج نشان می­دهد که از میان روش­های نمونه­برداری بکار گرفته در شبکه­های آماربرداری یاد شده، با توجه به معیار صحت برای تراکم در هکتار روش دومین نزدیک­ترین همسایه با شبکه آماربرداری 200×200 و برای درصد تاج­پوشش به ترتیب روش مربع مرکزی با شبکه­ی آماربرداری 100×200و 150×150 مناسب­ترین روش­ها برای آماربرداری هستند. زیرا این فرمول­ها دقت قابل قبول %10± برای کار­های علمی را  در این پژوهش فراهم آورده­اند.
نتیجه­گیری: با توجه به بررسی به عمل آمده روش های نمونه برداری فاصله­ای در جنگل­های زاگرس از صحت نسبی خوبی برخوردارند و می­توان از آن­ها در آماربرداری­های پژوهشی و اجرایی استفاده نمود.


امیر مدبری، علی مهدوی، حمید امیرنژاد،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

سابقه و هدف: جنگل­ها علاوه بر تولید چوب، سودمندی­های زیست محیطی و اجتماعی اقتصادی زیادی به همراه دارند که اغلب آنها بدون بازار هستند.
مواد و روش ها: در این پژوهش پنج مورد از خدمات جنگل از منظر اقتصادی مورد توجه قرار گرفت و ارزش­گذاری شد. به این منظور ارزش کارکرد تفرجی با بکارگیری روش ارزشگذاری مشروط و ارزش ترسیب کربن، ارزش نگهداشت عناصر غذایی خاک، ارزش تنظیم آب جاری و ارزش محصولات غیرچوبی منطقه با بکارگیری روش هزینه جایگزین برآورد شدند، سپس ارزش کل اقتصادی این کارکرد­ها برآورد شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که مجموع ارزش اقتصادی اکوسیستم جنگلی در سال معادل 1/576413505 هزار تومان و ارزش اقتصادی هر هکتار از آن معادل 560/17243407 تومان در هکتار است. همچنین ارزش کارکرد ترسیب کربن با رقمی معادل 1/574114967 هزار تومان درسال بیشترین سهم را از ارزش اقتصادی کل جنگل نوژیان به خود اختصاص داد و کارکرد تفرجی کم­ترین ارزش را بین کارکردها به خود اختصاص داد که معادل 126618هزار تومان در سال است.
نتیجه گیری: این نتایج  بیانگر آن است که ارزش اکولوژیکی جنگل نوژیان بیشتر از جنبه­های اقتصادی و اجتماعی آن است. همچنین از نتایج مطالعه انجام شده چنین می­توان نتیجه‌گیری کرد که سرمایه­های طبیعی با توجه به روند بهره‌برداری درآینده بیشتر تحت فشار قرار می­گیرند و کمیاب­تر می­شوند، لذا ضرورت دارد که با استفاده بهینه و مناسب از این اکوسیستم­های ارزشمند به حفاظت از این میراث طبیعی کمک نمود. با دانستن ارزش اقتصادی کل اکوسیستم­ها، برنامه­ریزان و سیاست­گزاران قادر به تصمیم­گیری جامع­نگرتر و تعیین اولویت بین گزینه­های موجود خواهند بود که خود باعث استفاده بهینه می­شود.


علیرضا مسعودی جم، دکتر علیرضا صالحی، دکتر محمدرضا میرزایی، دکتر سهراب الوانی نژاد،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

سابقه و هدف: عوامل محیطی مختلفی بر بروز، نحوه گسترش و کنترل‌پذیری در آتش‌سوزی‌های جنگل اثرگذار هستند. با شناخت این عوامل و به کارگیری آنها در ترسیم نقشه‌های پهنه‌بندی خطر وقوع آتش‌سوزی، ابزار مناسبی جهت مدیریت، پیشگیری، مقابله و کاهش خسارت‌های حاصل از آتش‌سوزی‌ها در اختیار متولیان منابع طبیعی قرار می‌گیرد. در این تحقیق، نقشه‌های پهنه‌بندی خطر آتش‌سوزی بر پایه دامنه‌ای از عوامل محیطی در عرصه‌های جنگلی شهرستان‌های ممسنی و رستم در شمال غرب استان فارس با مساحت 7/2188 کیلومتر مربع به ‌دست آمد.

مواد و روش‌ها: عوامل محیطی متعددی در این بررسی مانند ارتفاع از سطح دریا، شیب، جهت شیب، فاصله از جاده، فاصله از مناطق مسکونی، فاصله از زمین‌های کشاورزی، متوسط دمای سالانه، متوسط بارش سالانه و کاربری اراضی مورد استفاده قرارگرفت. بعد از جمع‌آوری داده‌ها از منابع مختلف، جهت هم مقیاس‌شدن، با استفاده از توابع عضویت فازی، معیارها استاندارد شدند. از آنجا که عوامل مختلف به یک نسبت در وقوع آتش‌سوزی نقش ندارند، از فرآیند تحلیل سلسله مراتبی به‌ منظور وزن‌دهی به معیارها و اولویت‌بندی آنها استفاده ‌شد. جهت انجام این کار، پرسشنامه‌ای تهیه و امتیازدهی معیارها توسط کارشناسان انجام گرفت. تمامی معیارهای وزن‌دار شده، با روش ترکیب خطی وزنی هم‌پوشانی شدند. برای به دست آوردن وزن معیارها، داده‌های حاصل از پرسشنامه‌ها استخراج شد و در نرم افزار Expert Choice مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. معیارهای مورد نظر نیز به صورت نقشه و با استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی در محیط نرم افزارهای ArcMap تهیه گردید. در نهایت نقشه پهنه‌بندی خطر آتش‌سوزی در پنج پهنه خطر خیلی زیاد، زیاد، متوسط، کم و خیلی کم تهیه شد.

یافته‌ها: نتایج ارزیابی نشان داد که پهنه‌های آتش‌گرفته در منطقه مورد مطالعه نشان‌دهنده تطابق بالای مدل اجرا شده با وضع موجود است. سه عامل اصلی آتش‌سوزی در این منطقه از بین عوامل مورد مطالعه به ترتیب فاصله از زمین‌های کشاورزی، فاصله از جاده و فاصله از مناطق مسکونی با وزن‌های نسبی 254/0، 197/0 و 178/0 بوده است. طبق نتایج به‌ دست آمده بیشترین آتش‌سوزی‌ها در طبقات ارتفاعی 1500-1900، در طبقات شیب 0-10 درصد رخ داده است. با افزایش شیب میزان آتش‌سوزی کاهش یافته است. همچنین جهات جنوبی مستعد آتش‌سوزی بودند.

نتیجه‌گیری: به طور کلی می‌توان گفت که بیشتر آتش‌سوزی‌ها در مناطقی اتفاق افتاده‌اند که دسترسی انسان به آن مناطق بیشتر و راحت‌تر بوده است و عوامل دیگر اهمیت کمتری داشته‌اند. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که استفاده از پهنه‌بندی آتش‌سوزی می‌تواند به مدیران در جهت پیشگیری از آتش در مناطق مختلف جنگلی کمک نماید.


آقای محمد فولادوند، دکتر وحید اعتماد، دکتر محسن جوانمیری پور، دکتر محمدعلی زارع چاهوکی، آقای مصطفی خوشنویس،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

سابقه و هدف: درختچه سماق یکی از گونه‌هایی است که در جنگل‌کاری‌های مناطق خشک و نیمه‌خشک برای احیای اراضی استفاده می‌گردد و میوه‌های آن برای کمک به اقتصاد خانواده‌های جوامع محلی به کار برده می‌‌شود. هدف این مطالعه بررسی نوع خواب و اثرات تیمارهای مختلف شکستن خواب یعنی خراش‌دهی با آب­جوش، اسید سولفوریک، چینه سرمایی و همچنین جیبرلیک اسید (GA3) بر روی سرعت جوانه­زنی بذر گونه سماق است.
مواد و روش‌ها: این مطالعه در قالب طرح کاملاً تصادفی در چهار تکرار پنجاه‌تایی بذر در آزمایشگاه تکنولوژی بذرهای درختان جنگلی گروه جنگل دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران انجام شد. ابتدا درصد زنده‌مانی بذرها با استفاده از آزمایش تترازولیوم سنجیده شد. تیمارهای موردنظر که شامل 1- تیمار آب جوش با سه مدت‌زمان چینه سرمایی 2، 4 و ۶ ماهه، 2- تیمار خراش‌دهی شیمیایی با اسید سولفوریک 96درصد در سه سطح 40، 80 و 120 دقیقه و سه مدت‌زمان چینه سرمایی 2، 4 و 6 ماهه 3- تیمار خراش‌دهی شیمیایی با اسید سولفوریک 96درصد در سه سطح 40، 80 و 120 دقیقه و تیمار آب جوش و سه مدت‌زمان چینه سرمایی 2، 4 و 6 ماهه است که همگی با کاربرد جیبرلیک اسید در سه میزان 250، 500 و 1000 میلی‌گرم در لیتر و بدون هورمون جیبرلین روی بذر سماق اعمال شدند.
یافته‌ها: مقدار درصد زنده‌مانی بذرها 5/85 درصد محاسبه شد. نتایج تجزیه واریانس به احتمال 05/0 برای سرعت جوانه­زنی نشان داد بین میانگین سرعت جوانه‌زنی در تیمارهای مختلف اختلاف معناداری وجود دارد. تیمارهای جیبرلیک اسید 500میلی‌گرم در لیتر + آب­جوش + سرمای ۶ ماهه با میانگین سرعت جوانه­زنی 75/18 نسبت به تیمار شاهد 75/18 رشد داشته و با تیمار شاهد دارای تفاوت معناداری می­باشد. جیبرلیک اسید 250 میلی‌گرم در لیتر  + آب­جوش + سرما 6ماهه با میانگین سرعت جوانه­زنی 79/15 نسبت به نمونه شاهد رشد 79/15 را داشته و با تیمار شاهد دارای تفاوت معناداری می­باشد.تیمارهای اسید سولفوریک 120 دقیقه + آب­جوش + سرما2ماهه با میانگین سرعت جوانه­زنی 96/7 نسبت به تیمار شاهد رشد 96/7 داشته و با تیمار شاهد دارای تفاوت معناداری می­باشد. آب­جوش + سرما2ماهه با میانگین سرعت جوانه­زنی 61/7 نسبت به تیمار شاهد رشد 61/7 را داشته و با تیمار شاهد دارای تفاوت معناداری می­باشد.
نتیجه‌گیری: نتایج نشان داد که بذر‌های سماق ترکیبی از خواب فیزیکی و فیزیولوژیکی را نشان می‌دهند. تیمار خراش‌دهی با اسید سولفوریک و به دنبال آن چینه سرمایی تأثیر زیادی بر شکست خواب و جوانه‌زنی نداشت. تیمارهای به همراه جیبرلیک اسید در مقایسه با تیمارهای بدون حضور جیبرلیک اسید بیشترین درصد جوانه‌زنی و سرعت جوانه­زنی را داشتند. به گونه­ای که تیمار جیبرلیک اسید500 میلی‌گرم در لیتر +آب­جوش+سرما 6ماهه با سرعت جوانه­زنی 79/18 بیشترین سرعت جوانه­ زنی در روز را داشت.


 


لیلا رنجبر، پیام فیاض، ابراهیم ادهمی، حمیدرضا اولیایی، رقیه ذوالفقاری،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

سابقه و هدف: افزایش شدت و مدت دوره‌های خشکسالی در جنگل‌های زاگرس ایران، توسعه گونه‌های بومی از جمله برودار (بلوط ایرانی) را با مشکل مواجه کرده است. با وجود آگاهی از اهمیت فسفر در افزایش مقاومت به خشکی گیاهان، اطلاعات کمی از نقش این عنصر در نهال‌های این گونه درختی جنگلی در مواجهه با خشکی وجود دارد.
مواد و روش‌ها: برای این منظور در یک آزمایش، اثرات ساده و متقابل عامل فسفر خاک (در پنج سطح صفر، 25، 50، 75 و 100 میلی گرم در کیلوگرم) و رژیم رطوبتی خاک (در سطوح 60، 30 و 10 درصد ظرفیت زراعی) بر صفات عملکردی نهال‌های یکساله برودار، مورد بررسی قرار گرفت. صفات مورد بررسی شامل متغیرهای ریختاری، فیزیولوژیکی و تغذیه‌ای نهال‌ها بود.
یافته‌ها: با کاهش محتوای آب خاک، صفات تعداد برگ، وزن تر ریشه و برگ، محتوای نسبی آب، عملکرد فتوسیستم II، شاخص کلروفیل برگ و محتوای پتاسیم و فسفر برگ کاهش، و طول ریشه و نرخ نشت الکترولیت‌ افزایش یافت. افزایش فسفر خاک، در نهال‌هایی که در شرایط رطوبتی بهتری بودند (60 درصد ظرفیت زراعی) موجب توسعه اندام‌های هوایی و سطح برگ گردید و در نهال‌هایی که در شرایط کمبود آب قرار داشتند موجب حفظ عملکرد بیشینه فتوسیستم II گردید. افزایش فسفر خاک در تمام شرایط آبی، تراکم فسفر، پتاسیم و شاخص کلروفیل را در برگ برودار افزایش داد، اما تأثیری در کاهش آسیب غشایی ناشی از تنش اکسیداتیو نداشت.
نتیجه‌گیری: به طور کلی استفاده از فسفر موجب افزایش مقاومت نهال‌های برودار به تنش خشکی از طریق بهبود روابط تغذیه‌ای و محافظت از دستگاه فتوسنتزی گردید. استفاده از غلظت‌های بالاتر فسفر برای تحقیقات آینده به منظور مطالعه امکان بهبود روابط آبی و حفاظت از آسیب غشای سیتوپلاسمی پیشنهاد می‌شود.




صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به نشریه تحقیقات اکوسیستمهای جنگلی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Forest Ecosystems Researches

Designed & Developed by : Yektaweb