جستجو در مقالات منتشر شده



مهدی حیدری، علی مهدوی، الهام جافریان، وحید میرزایی‌زاده،
دوره 2، شماره 2 - ( 12-1394 )
چکیده

درخت ارغوان از جمله گونه‌های باارزش جنگل‌های زاگرس است. امروزه بهدلیل زیبایی خاص این گونه در جنگل‌کاری‌ها جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است. در این راستا، بهبود وضعیت جوانه‌زنی بذر راهکاری مناسب برای بهبود وضعیت کمی و کیفی نهال‌های تولیدی در نهالستان‌ها و بنابراین استقرار جنگل‌کاری است. در این مطالعه صفات جوانه‌زنی بذر و زنده‌مانی نهال گونه ارغوان در تیمارهای مختلف خاک در نهالستان ایوان در استان ایلام بررسی شد. آزمایش در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تیمار و 120 گلدان برای هر تیمار انجام شد. سه بذر در هر گلدان پلاستیکی در تیمارهای مختلف خاک شامل: خاک شاهد، خاک شاهد-کود دامی (1:5)، خاک شاهد- خاک برگ (5: 1) و خاک شاهد- کود دامی- خاک برگ (1:1:5) کاشته شد. بر اساس تحلیل واریانس یک‌طرفه اختلاف آماری معنی‌داری بین تیمارهای خاک از نظر بیشینه میانگین جوانه‌زنی روزانه، درصد جوانه‌زنی و قدرت جوانه‌زنی مشاهده شد. در حالی که اختلاف معنی‌داری بین سایر خصوصیات جوانه‌زنی در بین تیمارهای خاک وجود نداشت. بیشترین میزان درصد جوانه‌زنی، میانگین جوانه‌زنی روزانه و قدرت جوانه‌زنی در تیمار شاهد- کود دامی- خاک برگ به دست آمد. از نظر زمانی، زنده‌مانی نهال­ها از شهریورماه تا اسفندماه روند نزولی داشت. نتایج نشان داد که همبستگی معنی‌داری بین میانگین جوانه‌زنی روزانه و ترکیبات مختلف خاک وجود دارد. به‌طور کلی می‌توان نتیجه گرفت که جوانه‌زنی و زنده‌مانی گونه ارغوان در نهالستان می‌تواند با استفاده از ترکیبات آلی بهبود پیدا کند.


احمد یعقوبی فرانی، مرجان سپه پناه، فرشاد پرموزه،
دوره 2، شماره 2 - ( 12-1394 )
چکیده

هدف اصلی این پژوهش شناسایی و تحلیل موانع مشارکت بهره‌برداران محلی در طرح‌های حفاظت از جنگل‌ها و مراتع شهرستان گیلان‌غرب است. این پژوهش از نوع تحقیقات کاربردی است که به شیوه پیمایشی انجام‌شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل 240 نفر از خانوارهای بهره‌بردار جنگل شهرستان گیلان‌غرب در روستاهای کلاه دراز علیا، وسطی و سفلی بودند که از این تعداد بر اساس جدول تعیین حجم نمونه کرجسی- مورگان تعداد 144 نفر به‌عنوان حجم نمونه تعیین و به شیوه تصادفی انتخاب شدند. به‌منظور گردآوری داده‌ها از پرسشنامه استفاده شد. وضعیت پایایی پرسشنامه از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ بررسی شد که مقدار آن برای بخش‌های مختلف پرسشنامه به‌طور میانگین در حد مناسب و قابل‌قبول به‌دست آمد (737/0=α) روایی پرسشنامه نیز با بهره‌گیری از نظرات تعدادی از اعضای هیئت‌علمی دانشگاه در رشته توسعه روستایی و کارشناسان منابع طبیعی شهرستان گیلان‌غرب مورد بررسی و تأیید قرار گرفت. برای تحلیل داده‌ها از تحلیل عاملی با استفاده از نرم‌افزار SPSS استفاده شد. در این تحقیق چهار مانع اثرگذار در فرایند مشارکت بهره‌برداران محلی در طرح‌های حفاظت از جنگل شناسایی شد. بر اساس نتایج، موانعی نظیر شرایط فرهنگی- اجتماعی، وضعیت اقتصادی، عوامل سازمانی و ویژگی‌های آموزشی بر فرایند مشارکت مردم محلی در طرح‌های حفاظت جنگل‌ها مؤثر شناخته شدند. همچنین مشخص شد که موانع فرهنگی- اجتماعی دارای بیشترین میزان تأثیر بر عدم مشارکت مردم محلی در طرح‌های حفاظت از جنگل‌ها می‌باشد.


زینب جوانمرد، مسعود طبری کوچکسرایی، فاطمه احمدلو،
دوره 2، شماره 2 - ( 12-1394 )
چکیده

به‌منظور بررسی تأثیر دمای نگهداری، نوع و غلظت هورمونی بر پارامترهای جوانه‌زنی و رشد اولیه بذرهای ذخیره شده کاج سیاه (Pinus nigra var. caramanica)، آزمایشی به‌صورت فاکتوریل سه عاملی در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار انجام شد. بذرها به مدت سه سال در دو شرایط دمایی (یخچال با دمای C 4 و اتاق با دمای C 25-20) نگهداری و در محلول‌های هورمونی اسید جیبرلیک (GA3) و بنزیل آمینوپورین (BAP) با غلظت‌های 0، 50، 100 و 200 میلی‌گرم در لیتر به مدت 24 ساعت آغشته شدند و سپس به مدت 40 روز در ژرمیناتور (دمای C20) نگهداری شدند. به‌طور کلی، هر دو محلول هورمونی موجب بهبود مشخصه‌های جوانه‌زنی در مقایسه با شاهد شدند. بزرگ‌ترین اندازه درصد جوانه‌زنی، سرعت جوانه‌زنی، قدرت جوانه‌زنی، طول گیاهچه، وزن خشک گیاهچه و شاخص بنیه در بذرهای نگهداری شده در یخچال به غلظت‌های 200 میلی‌گرم در لیتر GA3 و 50 میلی‌گرم در لیتر BAP، و در بذرهای نگهداری شده در اتاق به غلظت‌های 200 میلی‌گرم در لیتر BAP و 50 میلی‌گرم در لیتر GA3 اختصاص داشت. از نتایج این تحقیق استنتاج گردید که در صورت محدودیت وجود سردخانه در نهالستان‌های مناطق نیم‌­خشک و نیم‌مرطوب، می‌توان اقدام به نگهداری بذر این زیر گونه حداقل به مدت سه سال در محیط اتاق نمود.


اسماعیل مرادی امام قیسی، امیراسلام بنیاد، مهرداد میرزایی، ایرج حسن‌زاد ناورودی،
دوره 2، شماره 2 - ( 12-1394 )
چکیده

هدف این تحقیق، بررسی تنوع گونه‌های درختی در جنگل‌های حفاظتی منطقه چارطاق اردل بود. بدین منظور 50 هکتار از جنگل‌های منطقه به‌ صورت منظم تصادفی با قطعات نمونه دایره‌ای 10 آری (50 قطعه نمونه) آماربرداری شد. در داخل هر قطعه نمونه تعداد درختان و نوع گونه‌های درختی اندازه‌گیری و یادداشت شد. برای برآورد تنوع گونه‌های درختی از شاخص‌های شانون-وینر، سیمپسون، مک‌آرتور و هیل، برای محاسبه یکنواختی از شاخص اسمیت- ویلسون و برای محاسبه غنای گونه‌ای نیز از شاخص مارگالف استفاده شد. همچنین مقدار اهمیت گونه‌ها نیز محاسبه شد. بررسی گونه‌های درختی منطقه مورد مطالعه نشان داد که 7 گونه درختی شامل ون (Fraxinus rotundifolia Mill.)، ارس (Juniperus polycarpos C. Koch)، محلب (Cerasus mahaleb (L.) Mill.)، بلوط (Quercus brantii var. persica)، بنه (Pistacia mutica Fischer)، کیکم (Acer monspessulanum subsp. cinerascens) و بید (Salix persica Boiss.) در این منطقه وجود دارد. مقدار شاخص‌های تنوع شانون-وینر، سیمپسون، مک‌آرتور و هیل به ترتیب برابر با برابر با 23/1، 58/0، 40/2 و 16/2 به دست آمد. همچنین شاخص‌های مارگالف و اسمیت-ویلسون نشان دادند که غنا و یکنواختی منطقه برابر با 84/0 و 77/0 است. نتایج مقدار اهمیت گونه‌ها نیز نشان داد که بیشترین مقدار مربوط به گونه ون (63/188 درصد) و کمترین مقدار مربوط به گونه بید (59/17 درصد) است. بنابراین می‌توان حفاظت از عرصه‌های جنگلی را به‌عنوان شیوه‌ای مناسب برای افزایش شاخص‌های تنوع گونه‌ای معرفی کرد.


صبریه مرادی، رقیه ذوالفقاری،
دوره 2، شماره 2 - ( 12-1394 )
چکیده

ویژگی‌های ریختاری گیاهان که به طور گسترده در مطالعات سیستماتیک مورد استفاده قرار می‌گیرد تحت تأثیر خصوصیات ارثی و عوامل محیطی قرار می‌گیرد. در طبقه‌بندی گونه‌های جنس بلوط به‌ویژه گونه برودار اختلاف نظر زیادی بین سیستماتیک‌دانان وجود دارد، ارتفاع از سطح دریا یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر عوامل محیطی است. با توجه به اهمیت مطالب فوق، تعداد 400 نمونه برگی از 40 پایه درختی در منطقه آرمرده، در محدوده رنج ارتفاعی این گونه از 1580 تا 1844 متر از سطح دریا برداشت شدند. سپس تعداد 29 صفت کمی و کیفی از برگ اندازه‌گیری و محاسبه شدند. نتایج نشان داد که مقادیر صفات دندانه راست و چپ برگ و شکل پهنک در ارتفاع پایین کمتر از ارتفاع بالا بودند، همچنین صفت زاویه قاعده دارای همبستگی منفی و معنی‌دار و صفات تعداد دندانه چپ و راست، تعداد رگبرگ چپ و راست و شکل پهنک دارای همبستگی مثبت و معنی‌دار با ارتفاع از سطح دریا بودند. در دو طبقه ارتفاعی، شکل نوک برگ و زاویه رگبرگ اصلی و فرعی کمترین شکل‌پذیری را نسبت به شرایط محیطی از خود نشان دادند. پایه‌ها براساس تجزیه خوشه‌ای در سه کلاسه مختلف قرار گرفتند و صفات جداکننده این خوشه‌ها حداکثر عرض پهنک، مساحت برگ، زاویه سینوسی و طول دندانه بودند. با توجه به اینکه صفات جداکننده پایه‌های درختی با ارتفاع از سطح دریا رابطه‌ای ندارند، بنابراین به‌نظر می‌رسد که اگرچه برخی تغییرات حاصل پاسخ فیزیولوژیک برگ به نوسانات محیطی می‌باشد، اما محتمل است وقوع لقاح بین‌گونه‌ای و درون‌گونه‌ای موجب تفکیک این پایه‌ها از هم شده باشد.


احمد حسینی، سید محسن حسینی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده

زوال بلوط پدیده پیچیده چندعامله‌ای است که جنگل‌های بلوط در اکثر نقاط دنیا و ایران با آن روبرو هستند. به‌منظور بررسی نقش توپوگرافی و برخی خصوصیات خاک در پدیده مرگ و میر درختی رخ‌داده در جنگل‌های بلوط ایرانی، منطقه جنگلی شلم واقع در شمال استان ایلام انتخاب گردید. منطقه مورد مطالعه به 20 واحد همگن از نظر توپوگرافی تقسیم شد. در هر واحد همگن 3 پلات دایره‌ای 1/0 هکتاری به‌منظور اندازه‌گیری میزان مرگ و میر درختی به‌صورت تصادفی منظم پیاده و یک پروفیل برای اندازه‌گیری برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک (بافت، درصد رطوبت، درصد آهک، درصد مواد آلی و مقدار نیتروژن به تفکیک هر افق و عمق خاک) حفر گردید. در هر پلات قطر برابر سینه، قطر حداقل و حداکثر تاج درختان، درصد خشکیدگی تاج، مبدأ پایه‌ها و فرم رویشی آن‌ها به تفکیک گونه و متغیرهای رویشگاهی اندازه‌گیری و ثبت شد. نتایج نشان داد که به‌طور متوسط 7/15 درصد از موجودی جنگل کاهش‌یافته که 65/97 درصد آن متعلق به گونه بلوط ایرانی بوده است. نتایج رگرسیون خطی چندگانه و آنالیز RDA نشان داد که مرگ و میر درختی متأثر از ارتفاع از سطح دریا و تا حدودی جهت جغرافیایی بود؛ اما شیب دامنه تأثیر معنی‌داری نشان نداد. بیشترین میزان مرگ و میر درختی در طبقه‌های ارتفاعی بالا و جهت‌های جنوبی و غربی بود. همچنین تجزیه واریانس رگرسیونی و آنالیز RDA نشان داد که مرگ و میر درختی متأثر از عمق و بافت خاک است. به‌طوری‌که بیشترین میزان مرگ و میر درختی در خاک‌های با عمق کمتر و درصد شن کمتر و سیلت بالاتر بود. نتیجه‌گیری شد که توپوگرافی و خاک نقش مؤثری در مرگ‌ومیر درختان و گسترش خشکیدگی در سطح جنگل‌های زاگرس دارند. شناسایی شرایط حاد از نظر توپوگرافی و خاک در این جنگل‌ها می‌تواند در مدیریت خشکیدگی درختی راهگشا و سودمند باشد.


آناهیتا رشتیان، افاق تابنده ساروی، سمیه ناصح دهبنه،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده

شوری یکی از تنش‌های محیطی در جهان و به خصوص در مناطق خشک و بیابانی است که سبب کاهش تولیدات گیاهی می­گردد و انتخاب گیاهان مقاوم به شوری در تمام مراحل زندگی به‌ویژه جوانه‌زنی اهمیت خاصی دارد. این تحقیق با هدف بررسی اثر مبدأ بذر بر خصوصیات جوانه‌زنی و صفات مورفولوژیکی در دوره نونهالی گونه ارژن (Amygdalus elaegnifolia) تحت تنش شوری در شرایط آزمایشگاه انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار انجام گرفت. مبداء بذر به عنوان فاکتور اول (شامل مبدأ سمیرم، کازرون و فریدون‌شهر) و تیمار شوری در چهار سطح (0، 5/1، 3، 5 دسی زیمنس بر متر) با استفاده از نمک کلریدسدیم به عنوان فاکتور دوم در نظر گرفته شد. صفات نرخ جوانه‌زنی، سرعت جوانه‌زنی، بنیه بذر، طول ساقه‌چه، طول ریشه‌چه، وزن‌تر ساقه‌چه، وزن‌تر ریشه‌چه، وزن خشک ساقه‌چه، وزن خشک ریشه‌چه، تعداد برگ و نسبت طول ریشه‌چه به طول ساقه‌چه اندازه‌گیری شد. نتایج آنالیز واریانس و مقایسات میانگین نشان داد شوری باعث ایجاد اختلاف معنی‌دار در اکثر صفات مورد بررسی گونه ارژن شد. در تیمار شاهد اختلاف بین مبداءهای مورد مطالعه معنی‌دار بود اما اثر مبداء بذر در سطوح دیگر شوری معنی‌دار نبود. به طورکلی در شرایط غیرشور (تیمار شاهد)، بهترین مبداء از بین مبداء های مورد بررسی، فریدون‌شهر بود.


وحید میرزایی زاده، مریم نیک نِژاد، مهدی حیدری،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده

اهمیت پوشش گیاهی به‌عنوان یک عامل پویا و مؤثر بر شرایط زیستی ایجاب می‌کند که همواره اطلاعات کمی و کیفی دقیقی از تغییرات آن در بازه‌های زمانی کوتاه‌مدت تهیه شود. در این مطالعه باهدف پایش و پیش‌بینی تراکم پوشش حوضه آبخیز ونیت سفلی در استان ایلام، از شاخص گیاهی NDVI و تصاویر ماهواره لندست متعلق به سال‌های 1988 و 2007 استفاده و نقشه‌های تراکم پوشش گیاهی در سه طبقه فاقد پوشش، تنک و دارای پوشش گیاهی متراکم تهیه شد. مقایسه وسعت طبقات تراکم پوشش گیاهی نشان داد که وسعت اراضی بدون پوشش به میزان 8/1158 هکتار افزایش و وسعت اراضی با پوشش گیاهی تنک و متراکم به ترتیب 8/360، 9/797 هکتار کاهش‌یافته است. همچنین بررسی تغییرات تراکم پوشش گیاهی حاکی از آن است که از وسعت طبقات با پوشش گیاهی تنک و متراکم به ترتیب 4/1233 و 4/210 هکتار به طبقه اراضی بدون پوشش گیاهی تبدیل‌شده است. همچنین 2/246 و 8/38 هکتار از وسعت اراضی بدون پوشش به ترتیب به اراضی با پوشش گیاهی تنک و متراکم تبدیل‌شده است. مدل مارکوف و سلول‌های خودکار در پیش‌بینی تغییرات تراکم پوشش گیاهی منطقه نشان داد که بیشترین و کمترین احتمال انتقال به اراضی فاقد پوشش گیاهی به ترتیب در اراضی با تراکم پوشش گیاهی تنک (5059/0) و متراکم (1023/0) دیده می‌شود. در نهایت با فرض ادامه روند کنونی، نقشه تراکم پوشش گیاهی حوضه آبخیز موردنظر برای سال 2020 پیش‌بینی گردید. این نقشه نشان می‌دهد در آینده‌ای نزدیک اراضی فاقد پوشش گیاهی سطحی معادل 87 درصد این منطقه را به خود اختصاص خواهند داد در حالی که در سال 1988 و 2007 به ترتیب 62 درصد و 71 درصد اراضی بدون پوشش گیاهی بوده است.


سید ماجد حسامی، سعید دوازده امامی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده

 از نتایج مطالعات فنولوژی بلوط می‌توان در مدیریت پایدار جنگل، حفظ، احیاء، توسعه و بهره‌برداری از منابع جنگلی استفاده نمود. در این مطالعه فنولوژی گونه بلوط ایرانی (Q. brantii L.) در سه منطقه ممسنی، دشت ارژن و کامفیروز، به ترتیب با ارتفاع 2300، 2100 و 1800 متر از سطح دریا واقع در جنوب غربی و شمال استان فارس مورد بررسی قرار گرفت. در هر منطقه نه اصله درخت مادری در ماه‌های مختلف سال به‌دفعات متعدد و به مدت پنج سال (1381-1377) مورد بازدید قرار گرفت و صفات مشاهده‌شده، یادداشت‌برداری گردید. نتایج به‌دست‌آمده در مورد گونه یادشده در سه منطقه مورد مطالعه نشان داد که بروز مراحل مختلف رشد در مناطق اختلاف اساسی داشت. زمان ظهور برگ از هفته دوم اسفند تا هفته دوم فروردین، کامل شدن برگ از هفته سوم فروردین تا هفته اول اردیبهشت، گل‌دهی از هفته دوم اسفند تا هفته سوم فروردین، گرده‌افشانی از هفته چهارم اسفند تا هفته چهارم فروردین، رسیدن میوه از هفته دوم آبان تا هفته چهارم آبان و خزان برگ از هفته اول آبان تا هفته چهارم آذرماه متغیر بود و به طول انجامید. بنابراین صفات فنولوژیکی در گونه مورد بررسی تحت تأثیر عوامل اقلیمی و محیطی قرار دارد.


فرهاد قاسمی آقباش، گشین اله ویسی، وحید حسینی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده

در بوم‌سازه‌های جنگلی، تجزیه لاشبرگ مهم‌ترین راه ورود عناصر غذایی به خاک است و قابلیت در دسترس بودن عناصر غذایی خاک به میزان زیادی ناشی از پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل است. این تحقیق با هدف ارزیابی پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل‌های زاگرس شمالی با استفاده از روش کیسه لاشبرگ به مدت 180 روز در جنگل هواره خول واقع در شهرستان بانه انجام گرفت. در این مطالعه کیسه لاشبرگ‌ها در فواصل زمانی 30، 60، 120 و 180 روز جمع‌آوری شده و اندازه‌گیری نرخ تجزیه و ترکیبات شیمیایی لاشبرگ‌ها نظیر نیتروژن، کربن، فسفر، پتاسیم و کلسیم انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین نرخ تجزیه با کیفیت اولیه لاشبرگ‌ها و همچنین نسبت‌های کیفی C:N و C:P همبستگی معنی‌داری وجود نداشت. با توجه به درجه‌بندی کیفی لاشبرگ‌ها بر اساس مقدار نیتروژن در تحقیق حاضر مقدار میانگین نیتروژن وی‌ول 37/1 درصد به دست آمد؛ بنابراین می‌توان گونه بلوط وی‌ول را در گروه متوسط قرار داده و جزو گونه‌های اصلاح‌کننده خاک به‌حساب آورد. در لاشبرگ مورد مطالعه فسفر و نیتروژن عملکرد مشابهی داشته به‌طوری که غلظت آن‌ها در طول زمان افزایش یافته بود (به ترتیب 27/7 و 38/30 میلی‌گرم بر گرم) اما عناصر کلسیم، پتاسیم و منیزیم نیز معمولاً با کاهش در غلظت مواجه شده بودند. غلظت عناصر غذایی لاشبرگ بلوط وی‌ول در منطقه مورد مطالعه نیز به‌صورت Ca>N>P>K> Mg بود.در بوم‌سازه‌های جنگلی، تجزیه لاشبرگ مهم‌ترین راه ورود عناصر غذایی به خاک است و قابلیت در دسترس بودن عناصر غذایی خاک به میزان زیادی ناشی از پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل است. این تحقیق با هدف ارزیابی پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل‌های زاگرس شمالی با استفاده از روش کیسه لاشبرگ به مدت 180 روز در جنگل هواره خول واقع در شهرستان بانه انجام گرفت. در این مطالعه کیسه لاشبرگ‌ها در فواصل زمانی 30، 60، 120 و 180 روز جمع‌آوری شده و اندازه‌گیری نرخ تجزیه و ترکیبات شیمیایی لاشبرگ‌ها نظیر نیتروژن، کربن، فسفر، پتاسیم و کلسیم انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین نرخ تجزیه با کیفیت اولیه لاشبرگ‌ها و همچنین نسبت‌های کیفی C:N و C:P همبستگی معنی‌داری وجود نداشت. با توجه به درجه‌بندی کیفی لاشبرگ‌ها بر اساس مقدار نیتروژن در تحقیق حاضر مقدار میانگین نیتروژن وی‌ول 37/1 درصد به دست آمد؛ بنابراین می‌توان گونه بلوط وی‌ول را در گروه متوسط قرار داده و جزو گونه‌های اصلاح‌کننده خاک به‌حساب آورد. در لاشبرگ مورد مطالعه فسفر و نیتروژن عملکرد مشابهی داشته به‌طوری که غلظت آن‌ها در طول زمان افزایش یافته بود (به ترتیب 27/7 و 38/30 میلی‌گرم بر گرم) اما عناصر کلسیم، پتاسیم و منیزیم نیز معمولاً با کاهش در غلظت مواجه شده بودند. غلظت عناصر غذایی لاشبرگ بلوط وی‌ول در منطقه مورد مطالعه نیز به‌صورت Ca>N>P>K> Mg بود.در بوم‌سازه‌های جنگلی، تجزیه لاشبرگ مهم‌ترین راه ورود عناصر غذایی به خاک است و قابلیت در دسترس بودن عناصر غذایی خاک به میزان زیادی ناشی از پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل است. این تحقیق با هدف ارزیابی پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل‌های زاگرس شمالی با استفاده از روش کیسه لاشبرگ به مدت 180 روز در جنگل هواره خول واقع در شهرستان بانه انجام گرفت. در این مطالعه کیسه لاشبرگ‌ها در فواصل زمانی 30، 60، 120 و 180 روز جمع‌آوری شده و اندازه‌گیری نرخ تجزیه و ترکیبات شیمیایی لاشبرگ‌ها نظیر نیتروژن، کربن، فسفر، پتاسیم و کلسیم انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین نرخ تجزیه با کیفیت اولیه لاشبرگ‌ها و همچنین نسبت‌های کیفی C:N و C:P همبستگی معنی‌داری وجود نداشت. با توجه به درجه‌بندی کیفی لاشبرگ‌ها بر اساس مقدار نیتروژن در تحقیق حاضر مقدار میانگین نیتروژن وی‌ول 37/1 درصد به دست آمد؛ بنابراین می‌توان گونه بلوط وی‌ول را در گروه متوسط قرار داده و جزو گونه‌های اصلاح‌کننده خاک به‌حساب آورد. در لاشبرگ مورد مطالعه فسفر و نیتروژن عملکرد مشابهی داشته به‌طوری که غلظت آن‌ها در طول زمان افزایش یافته بود (به ترتیب 27/7 و 38/30 میلی‌گرم بر گرم) اما عناصر کلسیم، پتاسیم و منیزیم نیز معمولاً با کاهش در غلظت مواجه شده بودند. غلظت عناصر غذایی لاشبرگ بلوط وی‌ول در منطقه مورد مطالعه نیز به‌صورت Ca>N>P>K> Mg بود.


اصغر مصلح آرانی، محمد حسین ملاخلیلی، بهمن کیانی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده

به‌منظور بررسی عوامل مؤثر در میزان آلودگی درختچه‌های بادام‌کوهی به سوسک چوب‌خوار در جنگل‌های بنه-بادام در منطقه حفاظت‌شده باغ شادی یزد، تعداد 80 قطعه نمونه 1000 مترمربعی به‌صورت تصادفی-سیستماتیک تعبیه شد و متغیرهایی شامل قطر برابر سینه، قطر متوسط تاج درختان، فرم درختان، نوع گونه‌های همراه، درصد خشکیدگی تاج، درصد آلودگی درختان بادام‌کوهی به سوسک چوب‌خوار به همراه موقعیت مکانی قطعات نمونه اندازه‌گیری و ثبت شد. نتایج نشان داد که آلودگی درختان بادام‌کوهی به سوسک چوب‌خوار همبستگی مثبت با خشکیدگی درختان بادام و حضور گیاه نیمه‌انگل موخور و همبستگی منفی با تعداد جست این درختان دارد. آلودگی درختان بادام‌کوهی به سوسک چوب‌خوار همچنین همبستگی مثبت و معنی‌داری با تراکم کل درختان بادام‌کوهی، تراکم و تاج پوشش کل گونه‌های همراه، تعداد درختان بادام‌کوهی خشک‌شده و همبستگی منفی و معنی‌دار با درصد شیب قطعه نمونه دارد؛ بنابراین نتیجه‌گیری شد که این آفت رویشگاه‌های متراکم‌تر، با تاج پوشش بیشتر، شیب کمتر و درختانی با تعداد جست کمتر را برای لانه‌سازی انتخاب می‌کند. به نظر می‌رسد جوان‌سازی توده‌ها و حذف درختان آفت‌زده و ضعیف بتواند به کنترل آفت سوسک چوب‌خوار در این منطقه کمک کند.


مسعود نجابت، محمدرضا نگهدارصابر،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده

سابقه و هدف: آشنایی با شرایط خاکی رویشگاه‌های پسته وحشی (بنه) امری لازم برای توسعه آن و بهبود پوشش گیاهی جنگلی زاگرس است. پژوهش حاضر به‌منظور بررسی ویژگی‌های خاکشناسی گسترش گاه‌های طبیعی بنه در استان فارس به انجام رسید. مواد و روش‌ها: مبنای انتخاب مکان‌های تحقیق بر اساس روش شبکه‌بندی بود. پس از تهیه نقشه پراکنش بنه در استان فارس، شبکه آماربرداری به ابعاد 20×20 کیلومتر به آن اضافه شد. در محل رئوس شبکه مطالعات میدانی و نمونه‌گیری برای بررسی‌های آزمایشگاهی صورت پذیرفت. یافته‌ها: این رویشگاه‌ها بیشتر در اراضی کوهستانی و تپه‌ماهوری پرشیب با بیرون‌زدگی سنگی، سنگ و قلوه‌سنگ زیاد و عمق خاک کم همراه با فرسایش آبی متوسط تا شدید قرار داشتند. بررسی 11 ویژگی اصلی فیزیکی و شیمیایی خاک‌های نمونه‌گیری‌شده نشان داد که عمق کم خاک و بافت سبک اکثر خاک‌های نمونه‌گیری‌شده، مهم‌ترین عامل محدودکننده رشد است. امکان ذخیره رطوبت (حاصل از باران) در این اراضی کم است که گذر از دوره‌های خشک‌سالی یا فواصل زمانی زیاد خشکی (حاصل از پراکنش نامطلوب باران) را مشکل می‌سازد. تجزیه و تحلیل‌های آماری بر اساس روش‌های تحلیل مؤلفه‌های اصلی (PCA) و تحلیل خوشه‌ای (CA) نشان می‌دهد که تغییرات ویژگی‌های خاک حتی تا حدود 40% افتراق در برخی از خصوصیات اندازه‌گیری شده، محدودیت ویژه‌ای برای حضور بنه در عرصه ایجاد نمی‌کند. از نظر اکولوژیک Pistacia atlantica یک گیاه مشخصاً خشکی‌پسند است. مقاومت مطلوب این گونه (زنده‌مانی) در دامنه وسیعی از شرایط خاکی، مطلوبیت آن برای احیاء جنگل‌های زاگرس را نشان می‌دهد.نتیجه‌گیری: مدیریت اراضی (برنامه‌ریزی کاربری اراضی) و چرا، به همراه عملیات آبخیزداری با حفاظت از خاک موجود، می‌تواند با بهبود شرایط محیطی رویشگاه‌های بنه، بانی حفظ و نگهداری جنگل‌های زاگرس باشد.
 

فرهاد قاسمی آقباش، سارا فلاحی،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده

سابقه و هدف: فعالیت‌­های چند دهه اخیر مقابله با تخریب جنگل‌­ها تا حدودی گویای این واقعیت است که در اغلب طرح­‌های به اجرا درآمده به وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم محلی کمتر توجه شده است. در حوزه وسیع و گسترده تخریب جنگل­‌ها، جامعه روستایی نقش زیادی دارد به همین دلیل این تحقیق با هدف بررسی عوامل مؤثر بر تخریب جنگل­‌ها با تأکید بر منطقه جنگلی اولاد قباد صورت پذیرفت. مواد و روش­‌ها: تحقیق حاضر به‌صورت میدانی و با استفاده از پرسشنامه انجام گرفت. جامعه آماری مورد مطالعه در این تحقیق 398 خانوار از روستاییان حاشیه جنگل سامان عرفی اولادقباد است که بر اساس فرمول کوکران تعداد 150 نفر به‌عنوان نمونه آماری از بین روستاییان به روش نمونه­‌گیری تصادفی انتخاب شدند. علاوه بر این تعداد 40 پرسشنامه نیز بین کارشناسان منابع طبیعی استان لرستان به‌عنوان جامعه کارشناسان جهت نظرسنجی توزیع و تکمیل شد. روایی و پایایی پرسشنامه‌­ها به ترتیب از طریق پیش آزمون و آلفای کرونباخ (پرسشنامه مردم محلی: 83/0 و کارشناسان: 705/0) مورد تأیید قرار گرفت. یافته­‌ها: نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که از دیدگاه کارشناسان و مردم محلی، عوامل انسانی (نظیر کمبود زمین­ه‌ای زراعی، تبدیل جنگل به اراضی کشاورزی توسط جنگل نشینان و حاشیه‌نشینان، فقر اقتصادی و پایین بودن درآمد، بالا بودن نرخ بیکاری در منطقه) نسبت به عوامل طبیعی (نظیر خشک‌سالی و آتش­سوزی) در تخریب جنگل‌­های منطقه مؤثرتر بوده­اند و در اولویت بالاتری قرار دارند. اولویت­بندی عوامل انسانی و طبیعی مؤثر بر تخریب جنگل­‌های منطقه نشان داد که از دید مردم محلی، کمبود زمین­ه‌ای زراعی (میانگین رتبه 58/7) و از نظر کارشناسان نیز تبدیل جنگل به اراضی کشاورزی توسط جنگل نشینان و حاشیه‌نشینان (میانگین رتبه 25/11) حائز رتبه­‌های اول بودند. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که بین میزان درآمد و عوامل مؤثر بر تخریب ارتباط معکوس معنی­داری (P<0.001) وجود دارد. نتیجه‌­گیری: در کل نتایج تحقیق نشان داد که عوامل انسانی در تخریب جنگل‌­های منطقه اولادقباد کوهدشت تأثیر معنی­داری دارند و نقش آن‌ها در تخریب جنگل‌­های منطقه بیشتر از عوامل طبیعی است.
 
احمد حسینی، سید محسن حسینی،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده

سابقه و هدف: شناخت الگوی مکانی گونه­‌های درختی در زندگی اجتماعی­شان می­تواند استفاده‌­های زیادی از جنبه­‌های اکولوژی و جنگل­‌شناسی کاربردی به‌منظور مدیریت بهینه آن‌ها داشته باشد. به‌منظور بررسی الگوی مکانی گونه‌­های درختی بلوط ایرانی و بنه در ارتباط با فرم توده و عوامل توپوگرافی، منطقه جنگلی مانشت در شمال استان ایلام انتخاب شد.

مواد و روش‌ها: در این تحقیق، تعداد 75 قطعه‌ ­نمونه مستطیلی شکل 2000 مترمربعی به­ طور منظم تصادفی در سطح منطقه جنگلی منطقه مورد مطالعه پیاده شد. در داخل قطعه‌ نمونه‌ها تعداد پایه‌های درختی به تفکیک گونه و مشخصات رویشگاهی اندازه­‌گیری و ثبت گردید. شاخص‌­های پراکنش استفاده شده برای بررسی الگوی پراکنش شامل موریسیتا، استاندارد موریسیتا، گرین، لوید و نسبت واریانس به میانگین بود. محاسبه شاخص‌­های کمی بر اساس فرمول­‌های محاسباتی مربوطه در نرم ­افزار Ecological methodology انجام گرفت. همچنین کارایی شاخص‌های کمی از نظر دقت مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. آنالیز آماری داده­‌ها به کمک نرم‌افزار SPSS انجام شد یافته­ ها: نتایج نشان داد که در گونه بلوط مقادیر شاخص‌­های پراکنش عمومی، موریسیتا و لوید و در گونه بنه شاخص‌­های موریسیتا، گرین و لوید در فرم دانه و شاخه ­زاد بیشتر از فرم شاخه و دانه ­زاد بود. در هر دو گونه­ بلوط ایرانی و بنه مقادیر تمام شاخص­‌های مورد مطالعه ضمن نشان دادن الگوی کپه‌­ای، با افزایش ارتفاع از سطح دریا افزایش یافت و بیشترین مقدار شاخص‌­ها در طبقه ارتفاعی 2300-2100 متر از سطح دریا بود. در مورد گونه بلوط مقادیر شاخص‌­های پراکنش مورد مطالعه با افزایش شیب دامنه افزایش داشته و بیشترین مقدار آن‌ها در طبقه شیب بیش از 60 درصد وجود داشت. همچنین در گونه بنه بیشترین مقدار شاخص‌­ها در طبقه شیب 60-30 درصد بود و الگوی مکانی در طبقات شیب 30-0 و 60-30 درصد به ­صورت کپه­‌ای و در طبقه شیب تند به ­صورت یکنواخت بود. در گونه بلوط مقادیر تمام شاخص‌­های پراکنش و در گونه بنه مقدار شاخص‌­های موریسیتا و لوید در جهت جنوبی بیشترین بود. نتایج بررسی دقت شاخص‌­ها نشان داد که برای گونه بلوط شاخص‌­های موریسیتا و استاندارد موریسیتا و برای گونه بنه شاخص‌­های گرین و استاندارد موریسیتا بیشترین دقت را داشتند. نتیجه­ گیری: نتیجه­‌گیری شد که مقادیر شاخص­‌های کمی پراکنش (به­ ویژه شاخص‌­های دقیق­تر) تحت تأثیر عوامل محیطی تغییر کرده و می­توان از چگونگی تغییرات مقادیر آن‌ها در مطالعات دینامیکی جنگل­ و تفسیر تغییرات پیش آمده در جنگل­‌ها سود جست.


مرتضی روکی، مسعود طبری کوچکسرایی، سید احسان ساداتی،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده

سابقه و هدف: سرو شیراز (Cupressus sempervirens L. var. fastigiata) گون‌ه­ای همیشه­ سبز و بومی کشور است که به ­دلیل ارزش‌­های متنوع به ­ویژه استفاده در پارک‌­ها و فضای سبز شهری، مورد توجه فراوانِ اغلب مناطق اقلیمی کشور از جمله استان­‌های زاگرس می‌­باشد. نظر به ضعیف بودن خاک و محدودیت منابع آب، مشکل تولید نهال آن در برخی از این مناطق مشهود است. این تحقیق برای نخستین بار با تلقیح ریزوباکتر Pseudomonus fluorescens  به بستر خاک، مقاومت و تغییرات صفات رویشی نهال آن به تنش کم­آبی را دنبال می­‌کند.
مواد و روش­ ها: آزمایش به‌صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با دو تیمار ریزوباکتر (تلقیح و عدم تلقیح) و سطوح مختلف آبیاری (3، 6، 9 و 12 روزه) در سه تکرار چهارتایی طراحی شد. پس از 150 روز ویژگی‌­های رویشی نهال­‌ها اندازه‌گیری شد. یافته­ ها: با افزایش دوره آبیاری (تنش­کم­آبی)، زنده‌مانی، رویش طولی، زی­توده اندام هوایی و زی­توده کل به‌صورت معنی‌­داری کاهش یافتند. به‌طوری‌که که تمام نهال‌­ها در سطح آبیاری 12 روزه از بین رفتند و زنده‌­مانی نهال در دوره آبیاری 9 روزه به 83/49 درصد کاهش پیدا کرد. قطر یقه، طول ریشه، حجم ریشه و نسبت زی­توده ریشه به اندام هوایی با افزایش دوره آبیاری تغییری نکرد. این در حالی است که در نهال­‌های تلقیح یافته با ریزوباکتر، درصد زنده‌­مانی، رویش ارتفاعی، زی‌توده اندام هوایی، زی­توده ریشه، زی­توده کل و شاخص کیفیت نهال نسبت به نهال­‌های تلقیح نشده بیشتر بود.نتیجه­ گیری: نهال­‌های سرو تلقیح شده با ریزوباکتر سودوموناس قادر به تحمل تنش­های کمبود آب و افزایش عملکرد رویشی در شرایط خشکی هستند، اما در شرایط بهینه، تلقیح باکتری تأثیر مثبتی بر درصد زنده‌­مانی نهال ندارد.

 
سمیه همایونفر، رقیه ذوالفقاری، پیام فیاض،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده

مقدمه: گونه‌هایی که در محدوده جغرافیایی وسیعی پراکنش دارند، دارای رنج وسیعی به مقاومت به سرما می‌­باشند. درختان مناطق معتدل باید در مقابل دماهای یخبندان به‌ ویژه سرمای زودرس و زمستان سازگاری نشان دهند. یکی از راهکارهای مقاومت به سرما از طریق کاهش طول روز و دما در طی فرآیند سازگاری انجام می­‌گیرد. از طرفی پرونانس یک گونه می‌تواند یکی از عوامل مهم تأثیرگذار در مقاومت به سرما باشد. لذا در این پژوهش تأثیر تنش سرما بر تغییرات فیزیولوژیکی سه پرونانس‌ بنه در زاگرس جنوبی بررسی گردید تا مقاوم‌ترین پرونانس معرفی گردد. مواد و روش‌ها: بذور سه پرونانس واقع در مارگون، نورآباد و یاسوج از زاگرس جنوبی جمع‌آوری شدند و در داخل گلدان کاشته شدند. پس از سبز شدن نهال‌ها، آن‌ها در معرض دو مرحله فرآیند سازگاری به مدت 4 هفته قرار گرفتند که این کار با شبیه‌سازی دمای روز و شب و طول دوره نوری در طی ماه‌های شهریور تا آبان ماه یاسوج انجام شد. سپس شاخص‌­های عملکرد فتوسیستم و محتوای کلروفیل برگ اندازه‌ گیری شد. پس از هر مرحله سازگاری، اندام برگ و ساقه نهال‌ها در سه تیمار دمایی ˚C4 (کنترل)، ˚C20- به مدت یک ساعت و ˚C20- به مدت دو ساعت قرار گرفتند. سپس محتوای نسبی آب و نرخ نشت الکترولیت برگ و ساقه اندازه‌گیری شد. پژوهش حاضر به‌ صورت آزمایش فاکتوریل با سه فاکتور پرونانس (3 سطح)، تیمار دمایی (3 سطح) و سازگاری (2 سطح) در قالب طرح کاملاً تصادفی اجرا شد. نتایج: نتایج نشان داد که با کاهش دما نرخ نشت الکترولیت افزایش یافت که این افزایش در پرونانس نورآباد بیشترین مقدار بود. همچنین کاهش محتوای نسبی آب ساقه در سازگاری دوم پرونانس یاسوج و مارگون مشاهده شد. محتوای کلروفیل، ماکزیمم عملکرد فتوسیستم II و سرعت انتقال الکترون در پرونانس نورآباد کمتر از دو پرونانس دیگر بود. همچنین در طی سازگاری به سرما نیز کلیه مؤلفه‌های فلورسانس کلروفیل به‌جز سرعت انتقال الکترون کاهش معنی‌­دار یافتند. نتیجه‌گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که اندازه ­گیری نرخ نشت الکترولیت و عملکرد فتوسیستم می­تواند در شناسایی پرونانس­‌های مقاوم به سرما مؤثر باشد. نهال‌های پرونانس نورآباد حساس­ترین و مارگون مقاوم­ترین بودند که می­تواند به دلیل ارتفاع بالاتر و اقلیم سردتر پرونانس مارگون ­باشد.
 

فاطمه باباذکری، مهدی نوری پور، زینب شریفی،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده

سابقه و هدف: جنگل و مرتع، مهم‌ترین ثروت‌های طبیعی یک کشور هستند. افزون بر این، دارای جایگاه ویژه‌ای در اکوسیستم کره زمین هستند؛ به‌ طوری که در حفاظت از خاک و همچنین اعتدال آب و هوا نقش اساسی ایفا می‌کنند. با این وجود، آسیب‌های جدی و گاه جبران‌ناپذیری چه توسط عوامل طبیعی و چه توسط خود انسان بر آن‌ها وارد شده است. یکی از مناطقی که طی سال‌های گذشته، تخریب مراتع و جنگل‌ها در آن به‌ وضوح قابل مشاهده بوده است، بخش مرکزی شهرستان دنا بوده است. لذا هدف از انجام این پژوهش، شناسایی و تجزیه و تحلیل عوامل مؤثر بر تخریب مراتع و جنگل‌ها در بخش مرکزی شهرستان دنا بود. مواد و روش‌ها: در این پژوهش از روش‌های کمی و کیفی در دو مرحله با استفاده از تکنیک مصاحبه و پرسشنامه استفاده شد. جامعه‌ی پژوهش در مرحله اول روستاییان و کارشناسان جهاد کشاورزی و همچنین اداره کل منابع طبیعی استان کهگیلویه و بویراحمد و شهرستان دنا بود. جامعه پژوهش در مرحله دوم شامل کارکنان هیئت علمی دانشگاه بوده که بومی و با منطقه آشنا بودند. در هر دو مرحله از روش گلوله برفی برای نمونه‌گیری استفاده شد. یافته‌ها: در مرحله‌ی اول، عوامل مؤثر بر تخریب مراتع و جنگل‌ها مشخص شد. این عوامل شامل عوامل سازمانی (نظارتی، حمایتی و اداری)، عوامل زیربنایی، فرهنگی- اجتماعی، قانونی، اقتصادی و طبیعی است و پس از آن، در مرحله دوم، از پاسخ‌ دهندگان خواسته شد تا عوامل مذکور را بر اساس اصول روش AHP رتبه‌ بندی نمایند. نتایج رتبه‌ بندی نشان داد که نبود مدیریت قرق در میان عوامل نظارتی، حمایت کم دولت از بخش منابع طبیعی در میان عوامل حمایتی، فساد اداری در میان عوامل اداری، جاده‌سازی در میان عوامل زیربنایی، فرهنگ‌‌سازی ضعیف در میان عوامل فرهنگی- اجتماعی، نبود اقدامات قانونی مناسب و به هنگام در مواجهه با تصرفات غیرقانونی در میان عوامل قانونی، وجود فقر در بین روستانشینان در میان عوامل اقتصادی و خشک‌سالی در میان عوامل طبیعی مهم‌تر بودند.
نتیجه‌گیری: در نهایت، از جمله پیشنهادهایی که به‌منظور جلوگیری از تخریب جنگل‌ها و مراتع ارائه می‌شود آن است که به‌ منظور مدیریت بهتر مراتع و جنگل‌ها از افراد بومی در اموری مانند قرقبانی و بخش‌های حفاظتی مربوط به منابع طبیعی استفاده شود. همچنین ضروری به نظر می‌ر‌سد که ساخت و سازهای در دست انجام از جمله جاده‌سازی، تأسیس نیروگاه‌های برق و غیره، از روی مطالعه‌ی دقیق از طریق جلسه‌ای با حضور مهندسان راه، مهندسین عمران و مهندسان توسعه‌ی روستایی صورت گیرد.

مهندس احمد فدایی ده چشمه، دکتر علی سلطانی، دکتر مژگان عباسی،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

سابقه و هدف: هدف از اجرای این تحقیق بررسی اثر تیمارهای مختلف تراکم کشت و نوبت برش بر محصولدهی صنوبر‌کاری‌های سپیدار تاج بسته (کبوده) (Populus alba L.)  در منطقه شرق روستای ده‌چشمه از توابع شهرستان فارسان بود.

مواد و رو­ش­ها: منطقه‌ی با مساحت حدود 5 هکتارتقسیم‌شده به 12 کرت کمابیش با وسعت یکسان و مسطح تقسیم شد. کرتها به دو دسته کرتهای با درختان جوان (6 تا 7 سال) و کرتهای با درختان مسن (15تا 18 سال) به طور مجزا  و در کنار هم تقسیم شدند. این کرتها بسته به اینکه درختانشان تاکنون برش نخورده بودند (برش صفر) و یا در مرتبه برش اول و دوم بودند (برش‌های یک و دو) و آیا در کرتهای کم تراکم یا متراکم روییده‌اند تقسیم‌بندی شدند. با پلات اندازی، خصوصیات درختان و تعداد جست‌هایشان اندازه‌گیری شدند. عرض دوایر سالیانه درختان افتاده از هر پلات نیز به روش عکس‌برداری اندازه‌گیری شد.

یافته­ها: آنالیز واریانس در قالب طرح اسپیلت پلات با درنظر گرفتن سن درختان به عنوان بلوک نشان داد که  درختان روییده در کرت‌های با برش شماره یک به طور معنی‌داری قطربرابر سینه، ارتفاع و تاج‌پوشش و حجم سرپای بیشتری نسبت به درختان بدون برش و یا دوبار برش خورده داشتند. بیشترین تعداد جست متعلق به درختان دوبار برش خورده و بیشترین نسبت ارتفاع تاج به ارتفاع درخت متعلق به درختان دوبار برش خورده و بدون برش بودند. همچنین نتایج نشان دادند که درختان سپیدار روییده در کرت‌های با تراکم کم به طورمعنی‌داری اندازه‌ها و حجم بیشتری نسبت به درختان روییده در کرتهای متراکم داشتند. آنالیز منحنی‌های افزایش متوسط سالیانه (MAI)  و افزایش سالیانه جاری (CAI) و محل برخورد این دو منحنی به عنوان سن بهره‌برداری بیولوژیک نشان داد که براساس عامل تراکم کشت، درختان کشت شده در کرتهای غیرمتراکم (تیمار برتر) سن دوره بهره‌برداری زیستی 1/12 سال؛ و براساس عامل شماره برش، درختان قرار گرفته در نوبت برش اول (تیمار برتر) سن دوره بهره‌برداری زیستی 0/13 سال را داشته‌اند.

نتیجه­گیری: به طورکلی نتیجه‌گیری میشود که درختان سپیدار در قطب کشت صنوبر استان چهارمحال و بختیاری در تراکم‌های کمتر 100 اصله در آر و با یک بار برش برای ۵/۱۲ سال کشت و نگهداری شوند.


آقای محمود کریمی، دکتر علی سلطانی،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

سابقه و هدف : پروژه های جنگلکاری در سال های اخیر ، اهمیت زیست محیطی و اقتصادی و اجتماعی فزاینده ای یافته اند و به عنوان شاخص کمی ‌توسعه ، از مهمترین فعالیت های مطرح در سطح بین المللی می باشند. از آنجا که تشکیل یک جنگل طبیعی در مناطق خشک و نیمه‌خشک یک فرایند طولانی ‌مدت و پیچیده می‌باشد، لذا احیاء دوباره یک جنگل تخریب شده در این مناطق کاری مشکل و نیازمند جنگلکاری‌است. از آنجا که شرایط دشوار و طبیعت سخت، سبب کاهش جنگلها شده است، لذا این تحقیق قصد دارد تا ضمن ارائه تصویری از وضعیت موجود طرح های جنگلکاری با گونه بادامک (Amygdalus scoparia Spach.)  در چهار منطقه ی بازفت مرکزی، وضعیت کمی و کیفی جنگلکاری را در این مناطق را با هم مقایسه نماید و سطح زنده‌مانی و سازگاری گونه‌های درختی و درختچه‌ای کشت شده در منطقه بازفت مرکزی دره‌های اطراف رودخانه بازفت را محک زند.
مواد و روش ها: در این تحقیق مراکز قطعات نمونه 4 آری (20 ×20 متر) به روش کاملا تصادفی در مناطق پیاده شدند، در مجموع ۱۵۳ پلات وجود داشت و در هر قطعه نمونه مشخصه‌های کمی نظیر متوسط مساحت تاج نهال ها، متوسط ارتفاع و مشخصه‌های کیفی نظیر شادابی و از همه مهمتر زنده‌مانی برآورد شد. از برآوردگر Kaplan-Meier استفاده شد تا برآوردی از تابع پراکنش بقا (Survival Distribution Function) ، متوسط نرخ بقا و ریسک خشک شدن در هر منطقه مورد جنگلکاری به دست آید. آزمونهای یکسانی تابع بقا مرتبط با این برآوردگر نیز برای اطمینان از تفکیک احتمالی مناطق بادامک‌کاری شده انجام شد. تجزیه واریانس با نظرگرفتن عوامل طبقه‌بندی شده منطقه (در چهار طبقه)، زمان کشت (در چهار طبقه: ١٣٨٥، ٨٦، ٨٧ و ٨٩)، جبهه (در چهار طبقه: چهار جهت اصلی)، شیب (در ۲ طبقه: بیش از 25 درصد و کمتر از آن)، ارتفاع از سطح دریا و تراکم نهال اولیه انجام شد. مقادیر میانگین توسط آزمون Tukey مقایسه شدند.
یافته ها: نتایج مقایسه نرخ بقا نشان داد که در یک فاصله مکانی اندک، تفاوت بالایی در جنگلکاری‌های با یک گونه درختی مشاهده می‌شود. بیشترین نرخ بقا پس از یک دهه 88/0 و کمترین آنها 64/0 بود. دو  آزمون یکسانی تابع بقا Log-rank و Wilcoxon نشان دادند که بین مناطق جنگلکاری ‌شده با گونه بادامک تفاوت معنی‌داری وجود دارد. مدل ریسک نسبی کاکس Cox Proportional Hazards Model با استفاده از آماره Wald و استفاده از عوامل توپوگرافی (شیب، جبهه و ارتفاع از سطح دریا) به عنوان کوواریانس نشان داد که بالاترین نسبت ریسک کشت بادامک در جبهه‌های غربی و شمالی و سپس مناطق با شیب کم بدست آمد.
نتیجه گیری: بین مناطق جنگلکاری شده با گونه بادامک تفاوت معنی داری وجود داشت. بر اساس متوسط مساحت تاج، ارتفاع و شادابی درختان، دامنه‌های جنوبی کاملا مناسب کشت بادامک و دامنه‌های غربی و شمالی نامناسب بودند. بقیه عوامل توپوگرافی که احتمالا بر موفقیت بادامک‌کاری در بازفت اثرگذار بودند (شیب و ارتفاع از سطح دریا) اثر معنی‌دار چندانی بر نتیجه نهایی جنگلکاریهای بادامک نداشتند.


فاطمه نظر پور، مصطفی مرادی، رضا بصیری، حمید طالشی،
دوره 4، شماره 1 - ( 10-1403 )
چکیده

سابقه و هدف: لازمه­ی حفاظت و احیا جنگل­ها، داشتن شناخت و آگاهی از خصوصیات رویشگاهی و نیازهای رویشگاهی گونه­های مختلف جنگلی می­باشد. بنابراین تعیین خصوصیات خاکی از عوامل مهم و ضروری در تعیین نیازهای رویشگاهی گونه­های مختلف می­باشد. این تحقیق با هدف درک بهتر نیازهای رویشگاهی گونه شن در استان چهار محال و بختیاری و همچنین تعیین مهمترین خصوصیات فیزیکیوشیمیایی خاک موثر بر پراکنش این گونه انجام شده است.
مواد و روش­ها: جهت انجام این تحقیق چهار منطقه شامل گزستان (ارتفاع از سطح دریا 1792 متر)، صمصامی (ارتفاع از سطح دریا 2210 متر)، کوهرنگ (ارتفاع از سطح دریا 2215 متر) و اردل (ارتفاع از سطح دریا 1531 متر) در استان چهارمحال و بختیاری انتخاب شدند در این مناطق نمونه­های خاک از عمق 30-0 سانتیمتری در زیر سایه­انداز درختان برداشت شدند. خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک شامل ازت، پتاسیم قابل جذب، ماده آلی خاک، اسیدیته، هدایت الکتیریکی و بافت خاک تعیین  گردید. همچنین ویژگی­های رویشی (قطر، ارتفاع، قطر تاج) نیز اندازه­گیری شد. ویژگی­های شیمیایی و فیزیکی خاک در مناطق مورد مطالعه با استفاده از آزمون تجزیه واریانس یک طرفه مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین با استفاده از آزمون CCA (تحلیل تطبیقی متعارف) مهمترین خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک موثر در پراکنش گونه شن مشخص شد.
یافته­ها: نتایج نشان داد که  بلندترین و کوتاه­ترین درختان با میانگین 26/2 و 57/1 متر به ترتیب در منطقه کوهرنگ و گزستان مشاهده شدند. دارند. همچنین منطقه صمصامی بر خلاف دیگر مناطق مورد مطالعه دارای درختان چند پایه بود. مقایسه خصوصیات فیزیکی و شیمیایی خاک در مناطق مورد بررسی مشخص کرد که میانگین هدایت الکتریکی، ازت و ماده آلی در مناطق مورد بررسی یکسان بوده و تفاوت معنی­داری را نشان ندادند. همچنین اسیدیته خاک در مناطق مورد مطالعه حدود خنثی بود و تفاوت معنی­داری را نشان نداد. اما منطقه کوهرنگ و گزستان به صورت مشترک دارای بیشترین مقدار پتاسیم قابل جذب بودند که تفاوت معنی­داری با دیگر مناطق مورد مطالعه داشت. در حالیکه کمترین مقدار پتاسیم قابل جذب در منطقه صمصمامی مشاهده شد. در بین خصوصیات فیزیکی خاک، بیشترین و کمترین مقدار سیلت به ترتیب در منطقه گزستان و کوهرنگ مشاهده شد. همچنین کمترین مقدار درصد شن نیز در منطقه گزستان مشاهده شد. آنالیز CCA مشخص کرد که مهمترین عوامل موثر در پراکنش گونه شن در استان چهارمحال و بختیاری به ترتیب شامل ماده آلی، ازت، پتاسیم، هدایت الکتریکی، رس، جهت جغرافیایی و شیب می­باشد.
نتیجه­گیری: به طور کلی می­توان اینگونه بیان کرد که شن گونه­ای است که در خاکهای با مواد غذایی و ماده آلی بالا پراکنش دارد. همچنین این گونه اسیدیته خنثی و نزدیک به خنثی را ترجیح می­دهد. به طور کلی می­توان این گونه بیان کرد که خصوصیات فیزیک و شیمایی خاک نقش مهمی در پراکنش این گونه دارند و با اطلاع از این خصوصیات می­تواند مناطق مستعد جنگل­کاری با این گونه را به منظور افزایش غنای جنگلهای زاگرس پیشنهاد داد.
 



صفحه 2 از 3     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به نشریه تحقیقات اکوسیستمهای جنگلی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Journal of Forest Ecosystems Researches

Designed & Developed by : Yektaweb