15 نتیجه برای زاگرس
پیام فیاض، سيده سبا نبوی گلده، مسعود دهداری،
دوره 1، شماره 1 - ( 6-1393 )
چکیده
بلوط ایرانی فراوانترین گونه درختی در جنگلهای زاگرس میباشد که تکثیر غیرجنسی آن از طریق قلمه تاکنون انجام نشده است. موفقیت در تکثیر غیرجنسی، موجب تسریع کارهای اصلاحی میگردد. بهاین منظور سرشاخههای در حال رشد بهاره دارا و فاقد جوانه رأسی بلوط ایرانی در محیطکشتهای مختلف نیم MS و WPM در محیط درونشیشهای، کشت داده شدند. بهمنظور سترون کردن ریزنمونهها، چهار نوع ماده سترون کننده شامل اتانول، کلریدجیوه، هیپوکلریت سدیم و هیپوکلریت پتاسیم بههمراه توئین در غلظتهای مختلف مورد آزمون قرار گرفت و رتبه آلودگی، ترشحات فنلی و قهوهای شدن ریزنمونهها ثبت شد. تأثیر تیمارهای مختلف اسید اسکوربیک، اسید استیک، PVP، زغالفعال و تاریکی بر میزان ترشحات فنلی و قهوهای شدن ریزنمونهها، مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین نرخ پرآوری و پینهزایی ریزنمونهها با استفاده از غلظتهای مختلف دو هورمون NAA و BAP بررسی شد. در پایان، توان ریشهدهی ریزنمونهها با چهار ترکیب هورمونی اکسین (شاهد، 4/0 میلیگرم در لیتر NAA، 4/0 میلیگرم در لیتر IBA و مخلوط NAA و IBA به میزان 1/0 و 3/0 میلیگرم در لیتر) و سه غلظت هورمون سیتوکنین (0، 4/0 و 1 میلیگرم در لیتر) مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که بهترین شرایط جهت استقرار و پرآوری ریزنمونههای در حال رشد بهاره بلوط ایرانی، سترون کردن ریزنمونهها با کلریدجیوه 1/0% و انتقال به محیطکشت WPM بههمراه 5/0 میلیگرم در لیتر PVP یا زغالفعال میباشد. افزایش غلظت BAP و NAA بهترتیب تا یک و 1/0 میلیگرم در لیتر تأثیر معنیداری بر نرخ پرآوری ریزنمونهها نداشت. هیچ یک از تیمارهای ریشه-دهی منجر به تشکیل ریشه در ریزنمونهها نشد.
مریم سیسخت نژاد، رقیه ذوالفقاری،
دوره 1، شماره 2 - ( 12-1393 )
چکیده
خشکی ازجمله تنشهای محیطی مهم است که بر رشد و نمو گیاهان اثر منفی میگذارد و مطالعه تبادلات گازی در شرایط تنش خشکی میتواند به شناسایی فاکتورهای مؤثر در مقاومت به این تنش کمک کند. از آنجاییکه جنگلهای زاگرس با اقلیم مدیترانهای جز جنگلهای خشکیگرا هستند، بنابراین این تحقیق بهمنظور بررسی تأثیر تنش خشکی بر روی تبادلات گازی دو گونه بلوط ایرانی Quercus brantii و ویول Quercus libani صورت گرفت. تیمارهای موردنظر شامل 4 سطح (100، 70، 50 و 30 درصد ظرفیت مزرعهای) بود که در شرایط گلخانهای اعمال شد. نهالهای درنظر گرفتهشده برای تنش کمبود آب آبیاری نشدند تا به ظرفیت مزرعهای موردنظر (70، 50 و 30 درصد ظرفیت مزرعهای) رسیدند، ولی نهالهای کنترل هر روز آبیاری گردیدند تا محتوی آب خاک گلدانها در حدود 100 درصد ظرفیت مزرعهای نگه داشته شود. نتایج نشان داد که تیمار تنش کمبود آب سبب کاهش معنیداری در هدایت روزنهای، فتوسنتز، هدایت مزوفیلی و دیاکسید کربن زیر روزنهای به محیطی و تعرق شد. همچنین گونه ویول فتوسنتز، کارایی مصرف آب و تعرق بیشتری نسبت به بلوط ایرانی داشت. بهطورکلی میتوان نتیجهگیری کرد که در هر دو گونه محدودیت روزنهای و غیرروزنهای باعث کاهش فتوسنتز گردید. همچنین گونه ویول با داشتن کارایی مصرف آب بالاتر و کاهش کمتر درصد تغییرات پارامترهای گازی از مکانیسم تحمل به خشکی و گونه بلوط ایرانی از مکانیسم اجتناب از خشکی در زمان تنش بهره میجوید.
بابک پیله ور، زهرا میرآزادی، وحید علی جانی، حمزه جعفری سرابی،
دوره 1، شماره 2 - ( 12-1393 )
چکیده
با توجه به اهمیت ساختار جنگل و روابط متقابل بین گونههای درختی، در این تحقیق به بررسی و مقایسه موقعیت مکانی، آمیختگی و ابعاد گونههای زالزالک و کیکم نسبت به درختان همسایه پرداخته شد. در جنگلهای سامان عرفی پرک قلعه گل، تعداد 30 پایه زالزالک و کیکم شناسایی و ازنظر ساختاری بررسی شدند. نتایج حاصل از شاخص زاویه یکنواخت برای دو گونه زالزالک و کیکم به ترتیب برابر با 744/0 و 733/0 محاسبه شد که نشاندهنده چیدمان کپهای دو گونه مذکور نسبت به درختان همسایه میباشد. ازنظر آمیختگی، دو گونه زالزالک و کیکم با داشتن میانگین شاخص آمیختگی 887/0 و 955/0 اختلاط گونهای بالایی را از خود نشان میدهند. همچنین میانگین دو شاخص اختلاف ابعاد و چیرگی ابعاد به ترتیب برای زالزالک برابر با 582/0 و 322/0 و برای کیکم برابر با 420/0 و 656/0 محاسبه شد. این میانگینها بیان میکنند که گونه زالزالک دارای اختلاف زیاد و نسبت به سایر همسایگان حالت مغلوب دارد؛ درحالیکه کیکم دارای اختلاف متوسط و نسبت به سایر همسایگان خود غالب میباشد. میانگین فاصله تا سه همسایه زالزالک و کیکم به ترتیب برابر با 374/7 و 278/6 متر محاسبه شد. نتایج حاصل از الگوریتم اختلاف مطلق (AD) نشاندهنده اختلاف زیاد در شاخص آمیختگی دو گونه زالزالک و کیکم نسبت به سایر شاخصهای مورد بررسی میباشد. بهطورکلی نتیجهگیری میشود که کیکم ازنظر ابعاد در کل جنگل نسبت به زالزالک برتری دارد و همچنین به علت اینکه دو گونه مزبور در منطقه از فراوانی کمی برخوردار هستند دارای شاخص آمیختگی گونهای بالایی میباشند.
محمد جواد طاهری سرتشنیزی، علیرضا صالحی،
دوره 1، شماره 2 - ( 12-1393 )
چکیده
جهت بررسی صحت برآورد تراکم تاجپوشش با روش عکسبرداری دیجیتال زمینی در یک توده خالص بلوط ایرانی شاخه و دانهزاد، 16 قطعه نمونه دایرهای 9/4 آری در شبکهای به ابعاد 25 متر در 25 متر در یک عرصه یک هکتاری جنگل آماربرداری شد. روش دیدروی عمودی برای ثبت حضور یا عدم حضور تاجپوشش با استفاده از دستگاهی مشابه کاجانوس تیوب بهعنوان روش کنترل انتخاب شد. تعداد نه عکس دیجیتال زمینی بهصورت قائم شامل یک عکس در مرکز قطعه نمونه، چهار عکس در جهات اصلی و چهار عکس در جهات فرعی جغرافیایی به ترتیب در فواصل هفت و هشت متری از مرکز قطعه نمونه گرفته شدند. در روش عکسبرداری دیجیتال، از محاسبه نسبت پیکسلهای تاج درختان بهکل پیکسلهای موجود، درصد مؤلفه تاجپوشش بهدست آمد. این مؤلفه در روش استفاده از کاجانوس تیوب، از نسبت نقاطی که در آنها تاجپوشش حضورداشته به تعداد کل نقاط در هر قطعه نمونه بهدست آمد. نتیجه آزمون کروسکال – والیس حاکی از عدم اختلاف معنیدار بین روشهای مختلف برآورد مؤلفه تاجپوشش میباشد؛ اما از لحاظ برتری روشها نسبت به هم روش پنج عکس دیجیتال در جهات اصلی، روش نه عکس دیجیتال و روش پنج عکس دیجیتال در جهات فرعی از لحاظ شاخص اریبی بهترتیب در رتبههای یک تا سه قرار گرفتند. روشهای مختلف عکسبرداری دیجیتال نسبت به روش کنترل مقدار مؤلفه تاجپوشش را کمتر برآورد مینمود.
مهرداد میرزایی، امیر اسلام بنیاد، محبوبه محبی بیجارپس،
دوره 1، شماره 2 - ( 12-1393 )
چکیده
هدف از این تحقیق، مدلسازی توزیع فراوانی ارتفاع درختان بلوط ایرانی در جنگلهای دالاب ایلام بود. بهمنظور بررسی توزیع فراوانی ارتفاع درختان در تودههای طبیعی، تعداد 37 خطنمونه با طول ثابت 50 متر انتخاب و بهصورت سیستماتیک تصادفی با ابعاد شبکه آماربرداری 100 × 100 متر اندازهگیری شد. در مجموع ارتفاع 209 اصله از درختان بلوط اندازهگیری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. توابع توزیع احتمال مورد بررسی بتا، نمایی، گاما، نرمال، لگنرمال و وایبول بود. مشخصههای هر یک از توابع با استفاده از روش بیشینه درستنمایی برآورد شد. مقایسه توزیع احتمال واقعی و توزیع احتمال بدستآمده از توابع، بهوسیله آزمونهای کولموگروف- اسمیرنوف و کایدو انجام گرفت. نتایج آزمون کولموگروف- اسمیرنوف نشان داد که بهترتیب، توزیعهای احتمال بتا، نرمال، وایبول، گاما و لگنرمال برای مدلسازی توزیع فراوانی درختان بلوط ایرانی مناسب میباشند؛ اما آزمون کایدو نشان داد که تنها توزیعهای بتا و لگنرمال قابلیت تبیین توزیع فراوانی ارتفاع درختان را دارند؛ بنابراین در مطالعاتی که هدف آنها شبیهسازی روند تغییرات جنگل است، میتوان از توزیعهای بتا و لگنرمال استفاده کرد.
حسن پوربابائی، رسول چراغی، سپیده سادات ابراهیمی،
دوره 2، شماره 1 - ( 6-1394 )
چکیده
پیدایش پوشش گیاهی، حاصل کنش متقابل بین عناصر رویشی و عوامل اکولوژیک مختلفی است که در شکلگیری، پایداری و تنوع پوشش گیاهی نقش دارند. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر جهت جغرافیایی بر ساختار و تنوع گونههای چوبی در رویشگاههای بلوط ایرانی در منطقه دشتک استان کهگیلویه و بویراحمد انجام شد. ابتدا رویشگاه مورد نظر در هر یک از دامنههای شمال شرقی و جنوب غربی به سه طبقه ارتفاع از سطح دریا (2200 تا 2400 متر) تقسیم و در نهایت در هر یک از طبقات سه قطعه نمونه، هر یک با مساحت 2500 مترمربع به روش انتخابی پیاده شد. در مجموع 5 گونه درختی شامل بلوط ایرانی، زالزالک زرد، بنه، شن و بادام تلخ و سه گونه درختچهای شامل خشک، ارژن و راناس شناسایی شدند. در لایه درختی و تجدیدحیات بیشترین مقدار از مجموع سطح مقطع برابر سینه درختان و میانگین تعداد تجدیدحیات در هکتار به گونه بلوط ایرانی در جهت جنوب غربی تعلق داشت. نتایج بررسی شاخصهای تنوع در لایه درختی نشان داد که میانگین شاخصهای تنوع شانون- وینر، یکنواختی اسمیت- ویلسون و غنای گونهای در جهت جنوب غربی بالاتر از جهت شمال شرقی است. همچنین در لایه درختچهای و تجدیدحیات، میانگین تمام شاخصهای تنوع در جهت جنوب غربی بهطور معنیداری بالاتر بود. بهطور کلی مشخص شد که در شرایط مطلوب اکولوژیکی، محیطی و ساختاری، مقادیر شاخصهای تنوع افزایش یافته است. در این راستا، برای حفاظت و افزایش تنوع زیستی در منطقه، پیشنهاد میشود تا حد امکان، بهرهبرداری محلی و چرای دام محدود شود تا زمینه برای مساعد شدن شرایط رویشگاهی بهمنظور افزایش تنوع گونهای فراهم شود.
امیر مدبری، جواد سوسنی، شیدا خسروی،
دوره 2، شماره 1 - ( 6-1394 )
چکیده
پژوهش حاضر، بهمنظور بررسی تأثیر آشفتگی زوال بر توزیع قطری جنگلهای شاخه زاد بلوط ایرانی ناحیه رویشی زاگرس مرکزی انجام گرفت. بدین منظور دو عرصهی همگن با مساحتهای یکسان (32 هکتار) از جنگلهای زاگرس مرکزی (شوراب در استان لرستان و زرآبین در استان ایلام) که زوال در آنها بهطور محسوسی مشاهده میشد، انتخاب گردیدند. در راستای دستیابی به هدف تحقیق، مشخصه قطر برابر سینه در مرحله قبل از قطع درختان زوال یافته و پس از آن، با استفاده از آماربرداری صد در صد برداشت شد. در این بررسی از توزیعهای آماری بتا، جانسون، ویبول، گاما، نرمال و لوگنرمال که در مطالعات زیستی کاربرد بیشتری دارند، استفاده گردید. نتایج حاصل از آزمون نیکویی برازش حاکی از آن است که برای توصیف قطر پایههای چوبی در منطقه شوراب به ترتیب توزیع بتا، ویبول و جانسون مناسب بوده و در منطقهی زرآبین توزیعهای جانسون و بتا مناسب ارزیابی شدند. فرضیه اختلاف توزیع قطر برابر سینه در مراحل قبل و بعد از زوال از دو جنبه بررسی شدند. یکی بر اساس توزیع مرگومیر در طبقات مختلف قطری که اختلاف زیادی بین مراحل قبل و پس از قطع درختان زوال یافته زوال مشاهده شد. جنبهی دیگر آن بهکار گرفتن توزیعهای آماری بود که بر این اساس، اختلافی برای قبل و بعد از وقوع پدیده زوال مشاهده نشد. بروز زوال در این مناطق به شکلی بود که تمامی طبقات قطری را به شکل تقریباً یکسانی تأثیر گذاشته، درنتیجه بر الگوی کلی برازش قطر تأثیر معنیداری نداشت.
�i���
نگین بهنیا، سید یوسف عرفانی فرد، سید رشید فلاح شمسی، سید علی اکبر موسوی،
دوره 2، شماره 2 - ( 12-1394 )
چکیده
این مطالعه با هدف ارزیابی کارایی روش کوکریجینگ برای تهیه نقشههای ویژگیهای زیستسنجی درختزارهای بنه در جنگلهای زاگرس در مقایسه با روش کریجینگ انجام شد. یک توده پوشیده از درختان بنه به مساحت 45 هکتار در جنگل تحقیقاتی بنه فیروزآباد استان فارس انتخاب و با استفاده از یک شبکه 72 × 72 متر، 87 قطعه نمونه دایرهای 8 آری در آن قرار گرفت. ویژگیهای زیستسنجی (ارتفاع، قطر برابر سینه، تعداد در هکتار و درصد تاج پوشش) همه درختان بنه در هر قطعه نمونه اندازهگیری شد. سپس روشهای زمینآماریزمینآمار کریجینگ و کوکریجینگ برای تهیه نقشه هر یک از ویژگیها به کار رفتند. نتایج نشان داد که مقدار میانگین خطا (ME) و مجذور میانگین مربعات خطا (RMSE) برای ویژگیهای ارتفاع، قطر برابر سینه و تعداد در هکتار در نقشههای حاصل از روش کوکریجینگ کمتر از روش کریجینگ بوده است. همچنین ضریب رگرسیون برای ویژگیهای ارتفاع، قطر برابر سینه و تعداد در هکتار در روش کوکریجینگ نسبت به روش کریجینگ بیشتر میباشد که این امر نشانگر توانایی روش کوکریجینگ در بهبود نتایج برآورد ویژگیهای زیستسنجی درختان میباشد. تنها در مورد درصد تاج پوشش میزان مجذور میانگین مربعات خطا و ضریب رگرسیون برای روش کریجینگ کمی بهتر شده که البته این میزان نیز ناچیز است؛ بنابراین نتیجهگیری شد که با استفاده از روش کوکریجینگ میتوان نقشههای ویژگی زیستسنجی درختان را با دقت و صحت مناسب تولید نمود.
حسین میرزایی ندوشن، زهرا آبروش، مهدی پورهاشمی، مجید حسنی، پریسا پناهی،
دوره 2، شماره 2 - ( 12-1394 )
چکیده
بلوط ایرانی اگرچه تنوع ژنتیکی مناسبی که لازمه پایداری بومسازگانهای جنگلی است را از خود نشان داده است ولی در طی یک دهه گذشته دچار مشکلاتی شده است که به زوال بلوط موسوم گشته است. این تحقیق با مطالعه ویژگیهای نونهالی چهار جمعیت از بلوط ایرانی به دنبال ارزیابی و مقایسه توانمندیهای این جمعیتهاست تا سنگ بنای مطالعات تکمیلی را بگذارد. بذر لازم از 10 تکپایه از هریک از چهار جمعیت گیاهی واقع در استانهای کردستان، لرستان، ایلام و فارس جمعآوری و بهکار گرفته شد. بذرها در گلدان و در شرایط گلخانه کاشته شدند و از هر پایه مادری 30 نهال در سه تکرار مطالعه شد. ویژگیهای رویشی از جمله ارتفاع نهالها، طول و عرض برگها و شادابی نهالها مطالعه شد. نتایج تجزیه دادهها بر اساس مدل آماری دو بار آشیانه شده نشان داد که جمعیتهای مورد مطالعه از نظر برخی از صفات نظیر شادابی در سطح یک درصد و از نظر ارتفاع نهال در سطح 5% با یکدیگر اختلاف معنیدار داشتند. اثر درخت در جمعیت نیز از نظر ارتفاع نهال، طول و عرض برگ در سطح یک درصد معنیدار شد. در تجزیه تفکیکی، جمعیتها رفتار متفاوتی از خود نشان دادند بهطوریکه تفاوت معنیداری بین درختان نمونهگیریشده از کردستان در صفات ارتفاع نهال، طول و عرض برگ مشاهده نشد. در حالی که از نظر این صفات درختان در جمعیتهای لرستان و ایلام در سطوح متفاوت اختلاف معنیداری با یکدیگر نشان دادند. اگرچه جمعیتهای گیاهی رفتارهای متفاوتی نشان دادند ولی هنوز تنوع کافی و وراثتپذیری زیادی در برخی از صفات جمعیتهای مطالعه شده وجود دارد که میتواند در برنامههای اصلاحی بهکار گرفته شود.
صبریه مرادی، رقیه ذوالفقاری،
دوره 2، شماره 2 - ( 12-1394 )
چکیده
ویژگیهای ریختاری گیاهان که به طور گسترده در مطالعات سیستماتیک مورد استفاده قرار میگیرد تحت تأثیر خصوصیات ارثی و عوامل محیطی قرار میگیرد. در طبقهبندی گونههای جنس بلوط بهویژه گونه برودار اختلاف نظر زیادی بین سیستماتیکدانان وجود دارد، ارتفاع از سطح دریا یکی از عوامل مهم تأثیرگذار بر عوامل محیطی است. با توجه به اهمیت مطالب فوق، تعداد 400 نمونه برگی از 40 پایه درختی در منطقه آرمرده، در محدوده رنج ارتفاعی این گونه از 1580 تا 1844 متر از سطح دریا برداشت شدند. سپس تعداد 29 صفت کمی و کیفی از برگ اندازهگیری و محاسبه شدند. نتایج نشان داد که مقادیر صفات دندانه راست و چپ برگ و شکل پهنک در ارتفاع پایین کمتر از ارتفاع بالا بودند، همچنین صفت زاویه قاعده دارای همبستگی منفی و معنیدار و صفات تعداد دندانه چپ و راست، تعداد رگبرگ چپ و راست و شکل پهنک دارای همبستگی مثبت و معنیدار با ارتفاع از سطح دریا بودند. در دو طبقه ارتفاعی، شکل نوک برگ و زاویه رگبرگ اصلی و فرعی کمترین شکلپذیری را نسبت به شرایط محیطی از خود نشان دادند. پایهها براساس تجزیه خوشهای در سه کلاسه مختلف قرار گرفتند و صفات جداکننده این خوشهها حداکثر عرض پهنک، مساحت برگ، زاویه سینوسی و طول دندانه بودند. با توجه به اینکه صفات جداکننده پایههای درختی با ارتفاع از سطح دریا رابطهای ندارند، بنابراین بهنظر میرسد که اگرچه برخی تغییرات حاصل پاسخ فیزیولوژیک برگ به نوسانات محیطی میباشد، اما محتمل است وقوع لقاح بینگونهای و درونگونهای موجب تفکیک این پایهها از هم شده باشد.
وحید میرزایی زاده، مریم نیک نِژاد، مهدی حیدری،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده
فرهاد قاسمی آقباش، گشین اله ویسی، وحید حسینی،
دوره 3، شماره 1 - ( 6-1395 )
چکیده
در بومسازههای جنگلی، تجزیه لاشبرگ مهمترین راه ورود عناصر غذایی به خاک است و قابلیت در دسترس بودن عناصر غذایی خاک به میزان زیادی ناشی از پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل است. این تحقیق با هدف ارزیابی پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگلهای زاگرس شمالی با استفاده از روش کیسه لاشبرگ به مدت 180 روز در جنگل هواره خول واقع در شهرستان بانه انجام گرفت. در این مطالعه کیسه لاشبرگها در فواصل زمانی 30، 60، 120 و 180 روز جمعآوری شده و اندازهگیری نرخ تجزیه و ترکیبات شیمیایی لاشبرگها نظیر نیتروژن، کربن، فسفر، پتاسیم و کلسیم انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین نرخ تجزیه با کیفیت اولیه لاشبرگها و همچنین نسبتهای کیفی C:N و C:P همبستگی معنیداری وجود نداشت. با توجه به درجهبندی کیفی لاشبرگها بر اساس مقدار نیتروژن در تحقیق حاضر مقدار میانگین نیتروژن ویول 37/1 درصد به دست آمد؛ بنابراین میتوان گونه بلوط ویول را در گروه متوسط قرار داده و جزو گونههای اصلاحکننده خاک بهحساب آورد. در لاشبرگ مورد مطالعه فسفر و نیتروژن عملکرد مشابهی داشته بهطوری که غلظت آنها در طول زمان افزایش یافته بود (به ترتیب 27/7 و 38/30 میلیگرم بر گرم) اما عناصر کلسیم، پتاسیم و منیزیم نیز معمولاً با کاهش در غلظت مواجه شده بودند. غلظت عناصر غذایی لاشبرگ بلوط ویول در منطقه مورد مطالعه نیز بهصورت Ca>N>P>K> Mg بود.در بومسازههای جنگلی، تجزیه لاشبرگ مهمترین راه ورود عناصر غذایی به خاک است و قابلیت در دسترس بودن عناصر غذایی خاک به میزان زیادی ناشی از پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل است. این تحقیق با هدف ارزیابی پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگلهای زاگرس شمالی با استفاده از روش کیسه لاشبرگ به مدت 180 روز در جنگل هواره خول واقع در شهرستان بانه انجام گرفت. در این مطالعه کیسه لاشبرگها در فواصل زمانی 30، 60، 120 و 180 روز جمعآوری شده و اندازهگیری نرخ تجزیه و ترکیبات شیمیایی لاشبرگها نظیر نیتروژن، کربن، فسفر، پتاسیم و کلسیم انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین نرخ تجزیه با کیفیت اولیه لاشبرگها و همچنین نسبتهای کیفی C:N و C:P همبستگی معنیداری وجود نداشت. با توجه به درجهبندی کیفی لاشبرگها بر اساس مقدار نیتروژن در تحقیق حاضر مقدار میانگین نیتروژن ویول 37/1 درصد به دست آمد؛ بنابراین میتوان گونه بلوط ویول را در گروه متوسط قرار داده و جزو گونههای اصلاحکننده خاک بهحساب آورد. در لاشبرگ مورد مطالعه فسفر و نیتروژن عملکرد مشابهی داشته بهطوری که غلظت آنها در طول زمان افزایش یافته بود (به ترتیب 27/7 و 38/30 میلیگرم بر گرم) اما عناصر کلسیم، پتاسیم و منیزیم نیز معمولاً با کاهش در غلظت مواجه شده بودند. غلظت عناصر غذایی لاشبرگ بلوط ویول در منطقه مورد مطالعه نیز بهصورت Ca>N>P>K> Mg بود.در بومسازههای جنگلی، تجزیه لاشبرگ مهمترین راه ورود عناصر غذایی به خاک است و قابلیت در دسترس بودن عناصر غذایی خاک به میزان زیادی ناشی از پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگل است. این تحقیق با هدف ارزیابی پویایی عناصر غذایی و تجزیه لاشبرگ در جنگلهای زاگرس شمالی با استفاده از روش کیسه لاشبرگ به مدت 180 روز در جنگل هواره خول واقع در شهرستان بانه انجام گرفت. در این مطالعه کیسه لاشبرگها در فواصل زمانی 30، 60، 120 و 180 روز جمعآوری شده و اندازهگیری نرخ تجزیه و ترکیبات شیمیایی لاشبرگها نظیر نیتروژن، کربن، فسفر، پتاسیم و کلسیم انجام گرفت. نتایج نشان داد که بین نرخ تجزیه با کیفیت اولیه لاشبرگها و همچنین نسبتهای کیفی C:N و C:P همبستگی معنیداری وجود نداشت. با توجه به درجهبندی کیفی لاشبرگها بر اساس مقدار نیتروژن در تحقیق حاضر مقدار میانگین نیتروژن ویول 37/1 درصد به دست آمد؛ بنابراین میتوان گونه بلوط ویول را در گروه متوسط قرار داده و جزو گونههای اصلاحکننده خاک بهحساب آورد. در لاشبرگ مورد مطالعه فسفر و نیتروژن عملکرد مشابهی داشته بهطوری که غلظت آنها در طول زمان افزایش یافته بود (به ترتیب 27/7 و 38/30 میلیگرم بر گرم) اما عناصر کلسیم، پتاسیم و منیزیم نیز معمولاً با کاهش در غلظت مواجه شده بودند. غلظت عناصر غذایی لاشبرگ بلوط ویول در منطقه مورد مطالعه نیز بهصورت Ca>N>P>K> Mg بود.
مسعود نجابت، محمدرضا نگهدارصابر،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده
سابقه و هدف: آشنایی با شرایط خاکی رویشگاههای پسته وحشی (بنه) امری لازم برای توسعه آن و بهبود پوشش گیاهی جنگلی زاگرس است. پژوهش حاضر بهمنظور بررسی ویژگیهای خاکشناسی گسترش گاههای طبیعی بنه در استان فارس به انجام رسید. مواد و روشها: مبنای انتخاب مکانهای تحقیق بر اساس روش شبکهبندی بود. پس از تهیه نقشه پراکنش بنه در استان فارس، شبکه آماربرداری به ابعاد 20×20 کیلومتر به آن اضافه شد. در محل رئوس شبکه مطالعات میدانی و نمونهگیری برای بررسیهای آزمایشگاهی صورت پذیرفت. یافتهها: این رویشگاهها بیشتر در اراضی کوهستانی و تپهماهوری پرشیب با بیرونزدگی سنگی، سنگ و قلوهسنگ زیاد و عمق خاک کم همراه با فرسایش آبی متوسط تا شدید قرار داشتند. بررسی 11 ویژگی اصلی فیزیکی و شیمیایی خاکهای نمونهگیریشده نشان داد که عمق کم خاک و بافت سبک اکثر خاکهای نمونهگیریشده، مهمترین عامل محدودکننده رشد است. امکان ذخیره رطوبت (حاصل از باران) در این اراضی کم است که گذر از دورههای خشکسالی یا فواصل زمانی زیاد خشکی (حاصل از پراکنش نامطلوب باران) را مشکل میسازد. تجزیه و تحلیلهای آماری بر اساس روشهای تحلیل مؤلفههای اصلی (PCA) و تحلیل خوشهای (CA) نشان میدهد که تغییرات ویژگیهای خاک حتی تا حدود 40% افتراق در برخی از خصوصیات اندازهگیری شده، محدودیت ویژهای برای حضور بنه در عرصه ایجاد نمیکند. از نظر اکولوژیک Pistacia atlantica یک گیاه مشخصاً خشکیپسند است. مقاومت مطلوب این گونه (زندهمانی) در دامنه وسیعی از شرایط خاکی، مطلوبیت آن برای احیاء جنگلهای زاگرس را نشان میدهد.نتیجهگیری: مدیریت اراضی (برنامهریزی کاربری اراضی) و چرا، به همراه عملیات آبخیزداری با حفاظت از خاک موجود، میتواند با بهبود شرایط محیطی رویشگاههای بنه، بانی حفظ و نگهداری جنگلهای زاگرس باشد.
فرهاد قاسمی آقباش، سارا فلاحی،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده
سابقه و هدف: فعالیتهای چند دهه اخیر مقابله با تخریب جنگلها تا حدودی گویای این واقعیت است که در اغلب طرحهای به اجرا درآمده به وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم محلی کمتر توجه شده است. در حوزه وسیع و گسترده تخریب جنگلها، جامعه روستایی نقش زیادی دارد به همین دلیل این تحقیق با هدف بررسی عوامل مؤثر بر تخریب جنگلها با تأکید بر منطقه جنگلی اولاد قباد صورت پذیرفت. مواد و روشها: تحقیق حاضر بهصورت میدانی و با استفاده از پرسشنامه انجام گرفت. جامعه آماری مورد مطالعه در این تحقیق 398 خانوار از روستاییان حاشیه جنگل سامان عرفی اولادقباد است که بر اساس فرمول کوکران تعداد 150 نفر بهعنوان نمونه آماری از بین روستاییان به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. علاوه بر این تعداد 40 پرسشنامه نیز بین کارشناسان منابع طبیعی استان لرستان بهعنوان جامعه کارشناسان جهت نظرسنجی توزیع و تکمیل شد. روایی و پایایی پرسشنامهها به ترتیب از طریق پیش آزمون و آلفای کرونباخ (پرسشنامه مردم محلی: 83/0 و کارشناسان: 705/0) مورد تأیید قرار گرفت. یافتهها: نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که از دیدگاه کارشناسان و مردم محلی، عوامل انسانی (نظیر کمبود زمینهای زراعی، تبدیل جنگل به اراضی کشاورزی توسط جنگل نشینان و حاشیهنشینان، فقر اقتصادی و پایین بودن درآمد، بالا بودن نرخ بیکاری در منطقه) نسبت به عوامل طبیعی (نظیر خشکسالی و آتشسوزی) در تخریب جنگلهای منطقه مؤثرتر بودهاند و در اولویت بالاتری قرار دارند. اولویتبندی عوامل انسانی و طبیعی مؤثر بر تخریب جنگلهای منطقه نشان داد که از دید مردم محلی، کمبود زمینهای زراعی (میانگین رتبه 58/7) و از نظر کارشناسان نیز تبدیل جنگل به اراضی کشاورزی توسط جنگل نشینان و حاشیهنشینان (میانگین رتبه 25/11) حائز رتبههای اول بودند. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که بین میزان درآمد و عوامل مؤثر بر تخریب ارتباط معکوس معنیداری (P<0.001) وجود دارد. نتیجهگیری: در کل نتایج تحقیق نشان داد که عوامل انسانی در تخریب جنگلهای منطقه اولادقباد کوهدشت تأثیر معنیداری دارند و نقش آنها در تخریب جنگلهای منطقه بیشتر از عوامل طبیعی است.
احمد حسینی، سید محسن حسینی،
دوره 3، شماره 2 - ( 12-1395 )
چکیده
سابقه و هدف: شناخت الگوی مکانی گونههای درختی در زندگی اجتماعیشان میتواند استفادههای زیادی از جنبههای اکولوژی و جنگلشناسی کاربردی بهمنظور مدیریت بهینه آنها داشته باشد. بهمنظور بررسی الگوی مکانی گونههای درختی بلوط ایرانی و بنه در ارتباط با فرم توده و عوامل توپوگرافی، منطقه جنگلی مانشت در شمال استان ایلام انتخاب شد.
مواد و روشها: در این تحقیق، تعداد 75 قطعه نمونه مستطیلی شکل 2000 مترمربعی به طور منظم تصادفی در سطح منطقه جنگلی منطقه مورد مطالعه پیاده شد. در داخل قطعه نمونهها تعداد پایههای درختی به تفکیک گونه و مشخصات رویشگاهی اندازهگیری و ثبت گردید. شاخصهای پراکنش استفاده شده برای بررسی الگوی پراکنش شامل موریسیتا، استاندارد موریسیتا، گرین، لوید و نسبت واریانس به میانگین بود. محاسبه شاخصهای کمی بر اساس فرمولهای محاسباتی مربوطه در نرم افزار Ecological methodology انجام گرفت. همچنین کارایی شاخصهای کمی از نظر دقت مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. آنالیز آماری دادهها به کمک نرمافزار SPSS انجام شد یافته ها: نتایج نشان داد که در گونه بلوط مقادیر شاخصهای پراکنش عمومی، موریسیتا و لوید و در گونه بنه شاخصهای موریسیتا، گرین و لوید در فرم دانه و شاخه زاد بیشتر از فرم شاخه و دانه زاد بود. در هر دو گونه بلوط ایرانی و بنه مقادیر تمام شاخصهای مورد مطالعه ضمن نشان دادن الگوی کپهای، با افزایش ارتفاع از سطح دریا افزایش یافت و بیشترین مقدار شاخصها در طبقه ارتفاعی 2300-2100 متر از سطح دریا بود. در مورد گونه بلوط مقادیر شاخصهای پراکنش مورد مطالعه با افزایش شیب دامنه افزایش داشته و بیشترین مقدار آنها در طبقه شیب بیش از 60 درصد وجود داشت. همچنین در گونه بنه بیشترین مقدار شاخصها در طبقه شیب 60-30 درصد بود و الگوی مکانی در طبقات شیب 30-0 و 60-30 درصد به صورت کپهای و در طبقه شیب تند به صورت یکنواخت بود. در گونه بلوط مقادیر تمام شاخصهای پراکنش و در گونه بنه مقدار شاخصهای موریسیتا و لوید در جهت جنوبی بیشترین بود. نتایج بررسی دقت شاخصها نشان داد که برای گونه بلوط شاخصهای موریسیتا و استاندارد موریسیتا و برای گونه بنه شاخصهای گرین و استاندارد موریسیتا بیشترین دقت را داشتند. نتیجه گیری: نتیجهگیری شد که مقادیر شاخصهای کمی پراکنش (به ویژه شاخصهای دقیقتر) تحت تأثیر عوامل محیطی تغییر کرده و میتوان از چگونگی تغییرات مقادیر آنها در مطالعات دینامیکی جنگل و تفسیر تغییرات پیش آمده در جنگلها سود جست.